پرواز در شب
از مسائل بسيار مهم، تأثير عمل و رفتار، در روح و جان انسان است. عمل خاصيتش اين است كه در روح آدمي سایه ایجاد می کند. هر چه عمل بیشتر شود، سایه هایی که در روح ما از عمل پيدا مي شود، پررنگ تر مي شود و تدريجاً به صورت ملكه در مي آيد. در روايات هم آمده است: « اذا اذنب الرَّجُلُ خَرَجَ في قَلبِه نُكتَةٌ سَوداءُ فان تاب إنمَحَت و إن زادَ زادَت»[1]؛« … حتّی تَغلِبَ عَلیه فَیَصیرُ أسفله أعلاهُ و أعلاهُ أسفَلَهُ»[2]؛ وقتي كسي گناهي انجام مي دهد، نقطه و سايه سياهي، در لوح دلش ايجاد مي شود؛ اگر توبه كند، آن نقطه سياه محو مي شود و اگر ادامه دهد،
آن نقطه سياه افزايش پيدا مي كند. قلبش را فرا مي گيرد و آن را دگرگون می کند. >
عمل چنين نقشي در ما ایفا میکند. وقتي به صورت ملكه در آمد، در مسائل اعتقادي ما اثر مي گذارد. مثلاً شما از لحاظ فكري معتقد هستيد كه انسان بايد شجاع باشد، اما اگر رفتارهایي از خود نشان دهيد که به نوعي نشانه ترس است، سايه هايی در درون ايجاد مي كند، تدریجاً زیاد می شود و به صورت ملكه در مي آيد. آن ملكه با اعتقاد شما به ستيز و مقابله بر مي خيزد، از يك طرف ملكه شما به شما مي گويد بايد ترسو باشيد، از طرفی شما معتقد هستيد بايد شجاع باشید. اين ملكه ترس، باعث مي شود اعتقاد شما كارايي پيدا نكند. همین طور معتقد به خدا، عدالت او، معاد و کیفر اعمال هستیم؛ اما رفتار ما نشان نمي دهد كه معتقد هستيم. پس مي بينيم كه عمل تا چه اندازه مي تواند تأثير گذار باشد. در درون ما اعتقادي هست كه عمل ما آن اعتقاد را سست و ضعيف مي كند يا قوت مي بخشد.
آیا عملي را كه انجام مي دهيم از بنيان دروني ما نشأت مي گيرد يا نه؟ آيا يك عمل مي تواند بدون توجه به ذات يا طبيعت فاعل، با اعضا و جوارح انجام بگيرد؟ خير؛ خداي متعال در سوره مباركه بني اسرائل به زيبايي فرمود: «كل يعمل علي شاكلته»[3]؛ عمل آدمي همواره بر اساس شالودههاي دروني و بر اساس طبيعت فاعل، همچنين بر اساس پايههاي ذاتي فاعل، شكل ميگيرد.
پس عمل اين قدر مهم است که به تناسب همين اهميت، در اعتقادات ما اثر ميگذارد. مثلاً اگر شما معتقد هستيد كه انسان بايد راستگو باشد ولي عمل شما آلوده به دروغ است. بدانيد عمل شما روي اعتقادتان اثر مي گذارد، آن انديشه اي كه در ذهن تان است كه آدمي بايد راستگو باشد؛آنقدر ضعيف مي شود كه فقط به صورت يك نوشته و تابلوي ذهني در مي آيد كه هيچ خاصيتي ندارد؛ قدرت انجام هيچ كاري را ندارد؛ مثل اينكه روي تابلو بنويسيم بايد راستگو باشيم.
بنابراین می توانیم اهميت مجاهدت، رياضت و اهميت تلاش و كوشش را متوجه شويم. اسلام روي مسأله عمل تأكيد زیادی دارد و هر بار که مي گويد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات»[4]؛ نكته اش اين است كه اگر عمل صالحي انجام ندهيم، عمل ما درست و مطابق اعتقاد ما نباشد، اينكه خدايي هست، پيغمبري هست، معادي هست؛ همه اين ها مانند يك نوشته بي خاصيت در ذهن ما حك مي شود كه هيچ كاري انجام نمي دهد و ارزش و كارايي ندارد. بعد از مدتي آن نوشته هم پاك مي شود.
پس به همان اندازه كه عمل يك اعتقاد را از درون و باطن پوسيده و پوك مي كند، آن انديشه را قدرت و استحكام می بخشد. صمد می كند؛ یعنی توپُر می کند. بنابراين اگر مي خواهيد انديشه ها و عقایدتان صمد و توپُر باشد، براي اينكه اين انديشه ها و افكار، درون مايه و شالوده اساسي و پر قدرتي پيداكند، يكي از عمده ترين راه ها، عمل است. در روايات تأكيد زيادي شده كه اگر مي خواهيد اعتقاد شما در وجودتان، مستحكم و استوار شود «لاتُحَرِّکَهُ العَواصِف»[5]؛ بادهاي تند نتواند اعتقادات شما را سست كند؛ عمل كنيد، به عمل بي اعتنائي نكنيد. در روايات مكرر سفارش شده، يكي از چيزهاي كه بايد سرلوحه كارتان قرار دهيد، مجاهدت است. مجاهدت پيگير و تلاش خستگي ناپذير.
مولاي متقيان اميرالمؤمنين علیه السلام در نهج البلاغه ميفرمايد: « فَاعمَلوا و انتم في نَفَسِ البَقاء»[6]؛ تا زماني که مي توانيد نفس بكشيد، تلاش، مجاهدت و عمل كنيد. لذا تأكيد مي كنم در اين شب هاي نوراني و مقدس كه زمان تصميم گيري است، از مهم ترين چيزهايی که بايد در خلوت، به آن بپردازيم و پيرامون آن تصميمات جدي بگيريم؛ رياضت و مجاهدت است. تلاش و مجاهدت، توفيقِ ما را در برابر انجام كار، فوق العاده زياد مي كند.
اين كه خداي سبحان فرمود: « ليلة القدر خير من الف شهر»[7]؛ شب قدر بهتر از هزار ماه است. از اين جمله نوراني فهميده ميشود كه شما در شب قدر حداقل مي توانيد به اندازه يك عمر قابل قبول، یعنی 83 سال سرمايه گذاري كنيد و توشه برداريد. مي خواهيد 83 سال مجاهدت كنيد و زحمت بكشيد؛ در خودتان يك صفتي به وجود بياوريد، مثلاً ميخواهيد انسان كريمي باشيد یا مؤمن باشيد يا مي خواهيد رذيلهاي را از خودتان دور كنيد، 83 سال طول مي كشد با مجاهدت آن رذيله را از خود دور كنيد. خداي متعال مي فرمايد همين 12 ساعت «خيرٌ مِن ألفِ شَهر»؛ از 83 سال بهتر است؛ با احياء شب قدر و تلاش و كوشش در آن شب، به اندازه 83 سال يا بيشتر مي توانيد توشه برداريد.
چگونه در شب قدر، توشه هزار ماهه برداريم؟ باید در اين 12 ساعت مراقبت را جدي بگیرید، به رفتارهاي خوب پايبند باشید و در نهايت وقتي مراسم برگزار مي شود، در لابلاي مراسم، تصميمهای جدی بگیرید. پس تصميم گرفتن براي انجام عمل، توشه برداشتن از شب قدر است.
در روايات آمده است هر چيزي زكاتي دارد و زكات حال معنوي خوب، تصميم گیری است. زماني كه در حالت معنوي هستيد، فراموش نكنيد که اين حالت معنوی را با تصميم گيري درست در زندگي خود، پايدار و جاودانه كنيد. اگر توانستيد اين حالت معنوي را پيدا كنيد، حقايقي را مي يابيد كه آرامش فوق العادهاي در شما ايجاد مي كند. از اين تلاطمهاي زندگي، بالا و پايين رفتن ها و حوادث ناخواسته زندگي، به يك آرامشي ميرسید.
از کسانی باشيد كه دلتان در شب احيا باز شود، شكافته شود. هر چه مي خواهيد از شب هاي قدر بخواهيد. اگر مي خواهيد سير و سلوك داشته باشيد، 83 سال خيلي زياد است؛ وقتي 83 سال را 12 ساعت كنند، پس مي شود در شب قدر، سیر و سلوک داشت و اين سفر را رفت. درود بر كساني كه در شب قدر اين سفر را مي روند. سه، چهار ساعت اول، سفر اول را مي روند؛ سه، چهار ساعت بعدي، سفر دوم؛ سه، چهار ساعت بعدي، سفر سوم.
این لطف بیکران پروردگار است كه انسان بتواند در 12 ساعت، اين سفر را برود ولی ما باور نمي كنيم و شب احياء را دست کم مي گيريم. فکر می کنیم شب احياء يعني همین که كمي ناله و گريه كنيم و مراسم داشته باشيم، بعد ميگوييم الحمدلله امسال هم مراسم شب قدر، خوب برگزار شد. الحمدلله توانستيم شب قدر داشته باشيم. شب قدر يعني اينكه قدري شويم، با قدر بپيونديم.
انشاءالله كه همه ما اين آمادگي را پيدا كنيم که از اين شب استفاده كنيم. منتها هر چه در گذشته بیشتر كوتاهي داشته باشيم، اين كار سخت تر مي شود. اما هر چه آمادگي قبلي داشته باشيم، زودتر پرواز مي كنيم.
خدايا تو اين سفره پر از احسان را براي ما گستراندي و اساساً براي زميني ها ليله القدر درست كردي، براي اينكه بتوانيم عمري سرمايه گذاري كنيم. كساني كه آرزو دارند عمري در خوبي ها بسر ببرند. خدايا تو براي آنها این فرصت را فراهم كردي. نگراني و دغدغه ما اين است كه نتوانيم از اين فرصت، استفاده خوب و شايسته ای داشته باشيم. پروردگارا لطفي ديگر، مرحمتي ديگر، عطا فرما كه توقيق چنين حالي را پيدا كنيم و اين سفر نوراني را « ان الوصول الي الله عزوجل سفر لایدرک الا بامتطاء اللیل »[8]؛ در چهار ساعت اول داشته باشيم. خدايا تو را به جان امام زمان، اين را نصيب همه علاقه مندان بفرما.
خدایا چشم به این ساعات دوختیم و دل به این ساعات سپردیم، به خودمان نویدها دادیم. گفتیم ای دل صبر کن می آید آن ساعات و دقائقی که فضا فراهم شود، تا چیزی که میخواهیم به دست بیاوریم. خدایا تو فرمودی اگر دل انتظار چیزی را بکشد، خودمان آن استعداد را درست می کنیم. خودت می دانی که ما مدت ها انتظار کشیدیم. مقدماتش را فراهم کردیم. تو امید کسی را نا امید نمی کنی « یا رجاء من لا رجاء له، یا سند من لا سند له» ای تکیه گاه کسی که تکیه گاهی جز تو نمی یابد؛ امشب آن توفیق، آن لطف، آن احسان که پرده های حجاب را با آن پاره کنیم، به ما مرحمت بفرما تا زندگی مان را دوباره آغاز کنیم و در آن حرکت اول تو باشی، وسط تو باشی، آخر هم تو باشی. همه چیز زندگی ما تو باشی
موانع پرواز دل
ماه مبارک رمضان برای انسان فواید فراوانی دارد. از جمله آن فواید این است که انسان می تواند تا حدی به شناخت خودش موفق بشود. زیرا در این ماه شریف، خداوند درهای جهنم و دستهای شیطان را بسته است. بنابراین شیطان در این ماه قادر بر اغواء و وسوسه گری نیست. همانطور که شیطان نسبت به عباد مخلص خداوند عقبنشینی کرده و توان تأثیرگذاری در آنها را ندارد، در ماه مبارک رمضان، نسبت به عموم انسانها این حالت فراهم میشود
البته درماه مبارک رمضان، درهای ورودی جهنم بسته است. اما درهای خروجی آن باز است و در روایات متعدد وارد شده است که هر شبی از شبهای ماه مبارک رمضان، عده ای از جهنم خلاصی پیدا میکنند
وقتی که وسوسه های شیطان نسبت به ما وجود نداشت، میتوانیم خودمان را شناسایی کنیم. زیرا دیگر خاطراتی که در ما شکل میگیرد؛ نیتها و انگیزشهایی که در ما رخ میدهد؛ چیزهایی نیست که شیطان در ما به وجود آورده باشد. در ماههای دیگر این که دقیقاً بتوانیم بشناسیم، این خاطره و انگیزشی که در ما به وجود آمد، این مربوط به نفس پلید خودمان است یا نفس ما این پلیدی و نابسامانی و این مشکل را ندارد؛ بلکه این انگیزش گذرانی بود که شیطان در ما ایجاد کرد؛ تفکیک این دو از یکدیگر دشوار است؛ در نتیجه شناخت خودمان و این که در چه رتبه ای قرار گرفته ایم، هم به تناسب دشوار خواهد بود
عده ای مراقب حالات قلبی خود هستند و با دل خودشان دائماً کار می کنند و احساسات و تمایلات شان، را ارزیابی می کنند. زیرا از طرف امامان معصوم علیهم السلام، درخواست جدی از شیعیان شده که خودتان را همیشه ارزیابی کنید: «ألا فَحاسِبوا أنفُسَکُم قَبلَ أن تُحاسِبوا»[9]؛ کسانی که این ارزیابیها را دارند و مراقب حالات دلشان هستند، بیست و نه شعبان، با اول رمضان برایشان خیلی فرق می کند. به محض این که شب اول ماه مبارک رمضان فرا می رسد و شیطان ها به غل و زنجیر کشیده می شوند؛ حداقل حدود سی، چهل درصد در خودشان آزادگی و خلاصی از قید و بندها را حس می کنند و میبینند
مثلاً اگر سحرهای دیگر با سختی بیدار می شد. این بار می بیند که حدود سی درصد، بیست درصد، کمتر یا بیشتر، راحت تر بیدار می شود. آن دشواری را ندارد. یا در جایی که زمینه خشم فراهم شود، از کنار این قضیهای که معمولاً خشم میگرفت؛ به راحتی میگذرد. در سایر ماهها یک نوع تنبلی در خودش، برای انجام فرایض یا مستحبات احساس می کرد ولی ماه مبارک رمضان یک سبکی و چالاکی، برای انجام کار، در خودش می بیند. همهی این ها حاکی از این است که آن چهل درصد مال شیطان بود که در نفسش خاطره ایجاد می کرد. زمینه هایی را فراهم می کرد که برای او شوق به وجود بیاید و عمل کند وگرفتار معصیت خدا شود ولی در این ماه می بیند که این آزادگی برایش به وجود آمده است
اگر هم کسانی باشند که چنین حالتی را در خودشان نیابند، علامتش این است که دیگر بود و نبود شیطان، برایشان تأثیری ندارد. دیگر به اندازه کافی از شیطان درس گرفتند؛ تحت ولایت شیطان قرار گرفتند
قرآن بحثی دارد که فرشتگان و در نهایت خداوند و همین طور شیاطین دنبال انسان هستند. خداوند و فرشتگان هدایت را به انسان الهام می کنند و از او دستگیری میکنند. شیطان هم برای اضلال و گمراه کردن فعالیت می کند. انسان هم اختیار دارد که به سمت و سوی هر کدام از این ها برود. اما سمت و سو رفتن یک حدی دارد. یک زمانی دارد. همیشه این طور نیست که آدمی در خودش ببیند که به ندای هر دو پاسخ بدهد. هر گاه الهامات در او به وجود می آیند، به الهامات خدا پاسخ مثبت بدهد، یا وسوسه هایی در او به وجود می آید به وسوسه ها پاسخ منفی یا پاسخ مثبت بدهد. همیشه این طور نیست که این اختیار و این توان را در خودش ببیند
اما از یک زمانی به بعد می بیند آیات قرآن لحنش عوض می شود. معرفتی که آیات قرآن بعد از گذر از این مراحل به انسان می دهد با قبل از رسیدن به این گذرگاهها، فرق میکند. به جایی میرسد که خداوند میفرماید این ها تحت ولایت الله قرار گرفتند و ولی خدا میشوند. اینها انسان های سبک بار و سنگین وزنی می شوند. سبک بار هستند؛ یعنی چیزی زاید بر دوش ندارند که مانع رفتنشان باشد و در رفتنشان، مشکل ایجاد کند. اما سنگین وزن هستند: «فَأمّا مَن ثَقُلَت مَوازینُهُ»[10]؛ حقایق فراوانی را در وجودشان دارند. قرآن سنگین است، هر کس با قرآن مأنوس می شود، سنگین می شود.«إنّا سَنُلقی عَلَیک قولاً ثَقیلاً»[11]؛ ای پیغمبر ما قرآن را که بر تو می فرستیم این قول ثقیلی است. «فَأمّا مَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فَهُوَ فی عیشَةٍ راضیَة»[12]؛ این سنگین وزنی به خاطر درجات حقی است که انسان دارد. ولی در عین حال سبک بار است. باری روی دوش ندارد. اما انسانی که سبک وزن و سنگین بار است؛ چیزی از خود ندارد ولی روی دوش خود، بارهایی از تعلقات و گناه دارد؛ بخاطر همین نمی تواند پرواز کند
از طرفی هم کسانی که تا مراحلی به سخنان و وسوسه های شیطان گوش میکنند؛ به جایی میرسند که تحت ولایت شیطان در میآیند. «إنَّ الشَّیاطینَ لَیوحونَ إلی أولیائهم»[13]؛ شیطان به اولیاء خودش وحی می کند. این مرحله خطرناکی است. اگر این مرحله ای که اشاره کردیم که بود و نبود ماه مبارک رمضان، برای شخصی، هیچ فرقی نکند. این علامت بسیار بدی است. ممکن است معنایش قرار گرفتن تحت ولایت شیطان باشد؛ یعنی او در صراط شیطان است. هر چند شیطان ولی او نباشد ولی او تحت ولایت شیطان است؛ و سیر شیطانی خودش را طی میکند
ماه مبارک رمضان از این جهت قابل ارزیابی است که خودمان را بشناسیم. ببینیم آیا آن سبکباری را در خود احساس میکنیم یا نه؟ و زمینه خوبی برای اصلاح خودمان پیدا شود. تا وقتی که دشمن هجوم می آورد، ما تمام حواس مان صرف این می شود که دشمن را عقب برانیم. دیگر مجالی نمی یابیم که به خودمان برسیم. اما اگر بدانیم شیطان آتش بس اعلام کرده، با ما صلح کرده، عقب نشینی کرده. الآن خودمان هستیم، میتوانیم این نابسامانی های خودمان را شناسایی بکنیم. و ان شاء الله درمان کنیم
اگر با این فهم و آگاهی وارد ماه مبارک رمضان شویم، در این ماه، با توفیقاتی که خداوند مرحمت می کند، به فضل پروردگار گناهی انجام نمی دهیم. باید همه این تلاش را داشته باشیم. من روی سخنم با کسانی که گناه می کنند، نیست. کسی که در تمام این ماه مراقبت انجام می دهد که گناه نکند، آدم فهمیده و عاقلی است. حالا عاقل هم اگر یک وقتی گرفتار بشود و بخواهد گناه کند، موقعیت شناس است، ماه رمضان را برای گناه انتخاب نمی کند. می دانیم که ماه رمضان قیمتی است، فرصت بسیار خوبی است برای درک شب قدر و اگر بخواهد این گناه را در ماه مبارک رمضان انجام دهد، خودش را از درک شب قدر محروم می کند
پس اگر میخواهد گناه کند، بگذارد برای بعد؛ برای گناه کردن، فرصت زیاد است. اما روزهایی که نزدیک شب قدر است، خودش را آماده کند تا بتواند شبهای قدر را درک کند. عظمت درک شب قدر، به حدی زیاد است که انسان باید تمام زندگی خود را به گونهای سامان بدهد. برای درک این حقیقت؛ بعداً هر چقدر خواست گناه کند که البته دیگر بعد از آن گناه نخواهد کرد. انسانی که دلش به نور حق روشن شود و موفق به شهود پروردگار شود، دیگر برای گناه میلی ندارد؛ زیرا گناه لذت ظاهری دارد ولی او به اعماق رسیده است
این روز و شبها دائماً ذهنتان را متوجه شبهای قدر کنید. دقیقاً به خودتان تفهیم و تلقین کنید که حقیقت بزرگی در شبهای آینده میآید و از کنار ما عبور میکند. یک کاروان معنوی سنگین میآید روی زمین و از کنار زمین می خواهد عبور کند. اگر من آمادگی مناسب داشته باشم، می توانم وارد این کاروان شوم
این را دائماً به خودتان تلقین کنید و از هر کاری که ذهن و فضای جان تان را درگیر می کند و از حال و هوای دریافت لیله قدر دور می کند؛ خود داری کنید
شب قدر هیچ چیز نباشد، بالاتر از هزار ماه؛ یعنی 83 سال است. کدام یک از شما می توانید 83 سال ناب و خالص، کار کنید؟ اگر شما 83 سال عمر طبیعی داشته باشید. یک مقدار صرف خوردن، آشامیدن، خوابیدن و یک مقدار صرف حرف های بیهوده میشود؛ بالاخره وقتهای مُرده در طی بیست و چهار ساعت ما زیاد است. اگر کسی واقعاً 83 سال عمر کند، شاید 80 سال آن، ناخالص باشد؛ سه سالش مفید از کار در بیاید. انسان می تواند در نیمی از یک ماه یا کمتر از یک ماه، همه کارهایش را طوری تنظیم کند، سامان دهد، جهت گیری کند و سمت و سو دهد؛ برای درک آن موهبت؛ بعد هر کاری خواست، انجام دهد
انسان باید تمام روز، احساسش این باشد که این دل آزاد است، با خداست. دارد در آسمان ها پرواز می کند؛ روی زمین نیست. باید این حالت را داشته باشد ولی اگر ببینید این طور نیست، این دل همان مشکلات قبلی را دارد، نماز میخواند همان گرفتاریهای قبلی را دارد، همان خاطرات گذشته رهایش نمیکند و در طول روز همان روح زمینی که داشته، همان را دارد. اگر احساس میکند در ماه مبارک رمضان، آن صفا، صیقلی بودن و آن سبکی را ندارد؛ با این که در این ماه، هیچ گناهی انجام نمی دهد؛ این به خاطر آثار گناهان قبل است.
در سوره مبارکه یس، خدای سبحان فرمود: «وَ نَکتُبُ ما قَدَّموا و آثارَهُم»[14]؛ ما هم گناهان شما و هم آثارش را یادداشت می کنیم.
:پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند
«واعلموا إنَّ العَبدَ لَیُحبَسُ علی ذَنبٍ مِن ذُنوبه مأةَ عامٍ»[15]؛ گاهی اوقات انسان به خاطر یک گناه از گناهانش محبوس می شود؛ یعنی همین که حالت نورانی ندارد، حالت پروازی در خودش احساس نمیکند. حالت سبکی و خلاصی درخودش نمیبیند، ابتهاج و سرور و عشق ندارد؛ به خاطر یک گناه، این حالت ابتهاج و سرور و عشق به مدت صد سال از او گرفته می شود.
اوایل دعای ابوحمزه برای دستهای از انسانها که این مشکل را دارند، حرف می زند. مطالبی که می گوید، همین مشکلات؛ یعنی آثار گناهان است.
نکته اول: «الحمدُ لله الذی أدعوهُ فَیُجیبُنی و إن کُنتُ بَطیئاً حینَ یَدعونی»[16]؛ میگوید حمد برای خداوندی است که من او را میخوانم، او هم اجابت میکند. اگر چه من کند حرکت میکنم، آن گاه که او مرا می خواند مشکل این است که ما چرا وقتی دعوت الهی را می شنویم، بطیئ هستیم؟ معنی این قسمت از دعا این است که تو نباید بطیئ باشی. چرا انسان سستی می کند؟ وقتی به ما می گویند: «واستَبِقوا الخَیرات»[17]؛ چرا ما سستی میکنیم؟ چرا بطیئ و کند هستیم؟
نکته دوم: «الحمدُ لله الذی أسئلُهُ فَیُعطینی و إن کُنتُ بَخیلاً حینَ یَستَقرِضُنی»[18]؛ حمد برای خداوندی است که از او مسئلت میکنم، او هم به من عنایت میکند. هر چند وقتی او از من قرض میخواهد، من بخل میورزم. بنابراین اگر دیدید در قرض دادن به خدا بخل می ورزید، معنایش این است که سبک بار نیستید. معنایش سنگین باری است. خدا از ما قرض میخواهد، نمیتوانیم بدهیم. نمیتوانیم به نیازمندان، پاسخ مثبت بدهیم. بخل داریم، می ترسیم که اگر انفاق کنیم، خودمان محتاج شویم.
نکته سوم: «الحمدلله الذی لا أرجو غَیره و لَو رَجَوتَ غَیرَهُ لأخلَفَ رَجایی»[19]؛ خدایا من تمام امیدم به توست؛ اگر امیدم به غیر تو باشد، دیگران مرا نا امید میکنند؛ یعنی بعضی از دلها امیدشان به غیر خداست و اگر به درون خود، مراجعه کنند، یک نیرو و قدرتی برای دیگران فرض می کنند.
اگر وقتی ندای خدا به انسان میرسد، میبیند که بطیئ نیست؛ وقتی شرایط انفاق فرا میرسد، میبیند که بخیل نیست؛ میبیند در درون خودش، امید به غیر حق ندارد؛ در درون خودش دعا به غیر خدا ندارد؛ دیگران را نمی خواند؛ روی دیگران حساب باز نمی کند. این همان ابتهاج و لذت عقلی است. در ماه مبارک رمضان، باید این ابتهاج را داشته باشیم.
عده ای هستند که میگویند ما اصلاً گناه نکردیم، دروغ نگفتیم. اذیت و آزار به کسی نرساندیم. قتلی انجام ندادیم. شراب نخوردیم، دزدی نکردیم، به کسی تهمت نزدیم، غیبت نکردیم؛گناهی مرتکب نشدیم. پس چرا دل ما این طور نیست؟ اگر در بین ما کسی باشد که گناهان کبیره را انجام نداده باشد و این حالاتی را که عرض کردم، در خودش نبیند این مشکل از کجاست؟ این ها باید در ماه مبارک رمضان حل بشود. تا انسان بتواند شب های قدر را درک کند.
عمدتاً از آیات قرآن و روایات این طوری فهمیده شده که گناهان کبیره، آن هایی هستند که خداوند وعده آتش جهنم برای آن ها داده. اما گناهان صغیره چیست؟ هیچ جا اسمی از این ها به میان نیامده که ما کدام گناهان را صغیره می گوییم.
گناه کبیره، اصرار بر صغیره است. فقط کافی است یک صغیره را سه مرتبه انجام دهید؛ این خودش کبیره می شود. مثلاً جرّ و بحث و جدال، بد هست یا نه؟ در اسلام مذمت شده یا نه؟ مذمت شده ولی مشخص نشده که مراء و جدال از گناهان کبیره است یا صغیره. اگر کبیره باشد که فاتحه انسان خوانده است. با یک بار جدال، این درون تیرگی پیدا می کند و تیرگی آن هم ممکن است صد سال اثرش بماند. اگر فرض کنیم مراء و جدال جزء گناهان کبیره نباشد؛ جزء گناهان صغیره است و کافی است سه مرتبه در عمرتان جدال کرده باشید، تبدیل به کبیره میشود. و تیرگی آن گناه در دل می ماند. حالا انسان با این گرفتاری روح، با این تعلق و دربند بودن روح، چگونه میخواهد شب قدر را درک کند؟
بنابراین ابتهاج معنوی یعنی این که وقتی ندای خدا به انسان میرسد، میبیند که بطیئ نیست؛ وقتی شرایط انفاق فرا می رسد، می بیند که بخیل نیست. میبیند در درون خودش، امید به غیر حق ندارد؛ این ها همان ابتهاج معنوی است. انسان تا این ها را نداشته باشد، شب قدر را درک نمی کند. اصلاً نمی فهمد که آن شب از آسمان معنا چه بر زمین میآید و بر زمین چه میگذرد؟ اولیاء خدا در چه حالی هستند؟ در دلشان چه میگذرد؟ اگر این چیزها را درک نکنند، میدانید چه چیزی را از دست میدهند؟ همه چیز را؛ یعنی یک فرصت بسیار بسیار استثنایی را از دست می دهند.
[1] - اصول كافي، محمد كليني، ج2، ص271
[2] - بحار الانوار، علامه مجلسی، ج67، ص54، باب 44، حدیث 22
[4] - سوره بقره(2)/277؛ سوره آل عمران(3)/57؛ سوره نساء(4)/57
[5] - بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، 14 ق، ج97، ص 321، ح26
[6] - نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نشر حضور، 1379، قم، خ 237، ص 472
[8] - بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج75، ص380، ح4
[9] - بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت- لبنان، چ سوم، 1403ق ، 1983م، ج 67، ص64، ح4.
[15] - اصول کافی، کلینی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، باب الذُّنوب ، کتاب ایمان وکفر، ج3، ص374، ح 19.
[16] - کلیات مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای ابو حمزه ثمالی، ص 306؛ بحار الانوار، ج95، ص82 .
[18] - کلیات مفاتیح الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی، ص 306؛ بحار الانوار، ج95، ص82 .
[19] - کلیات مفاتیح الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی، ص 306.