توبه بهترین راه پرواز
با عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت مولای متقیان امیر المؤمنین علی علیه السلام و گرامیداشت لیالی پربرکت قدر.
در ماه مبارک رمضان با توجه به اینکه: 1- دستهای شیطان بسته است؛ 2- خود انسان مرتکب معاصی و گناهان نیست. 3- انسان در این ماه از مواهب عالی و گرانقدر برخوردار است؛ مثلاً روزه گرفته، عبادت و ذکرها داشته؛ وقتی این سه با هم ترکیب شوند؛ زمینه ها فوق العاده مثبت و عالی است و روح انسان با توجه به این ترکیب، باید پرواز کند و نورانیترین، عرفانیترین و معنویترین حالات را در خود
احساس کند و بیابد ولی متأسفانه این حالات را درخودش پیدا نمی کند. علت این مسأله به گناهان کبیره ی سابق برمیگردد. گناهان کبیره ای که انسان انجام داده، در یک زمان کوتاهی اتفاق می افتد و زمان خاصی را به خودش اختصاص می دهد و بعد از پایان یافتن زمان گناه، آثار این گناهان، انسان را رها نمی کند.
علت این که در زبان عربی به گناه، «ذنب» گفته اند؛ از همین باب است. ذنب یعنی آنچه که دنباله دارد؛ پیامدها دارد و تعقیب می کند
خدای متعال در سوره مبارکه یس به این حقیقت تصریح فرمود: « وَ نَکتُبُ ما قَدَّموا وَ آثارَ هُم»[1]؛ ما نه تنها اصل گناهانتان را یاداشت میکنیم که همان «ما قدّموا » باشد؛ بلکه آثار آن را هم ثبت میکنیم
بنابراین بعد از گذشت مدتی، هر چند انسان معصیتی ندارد ولی به دلیل اینکه آثار معاصی و گناهان در وجود آدمی لانه کرده، در زوایای مختلف قلب انسان جا گرفته و آنجا را ظلمانی و تیره و تار کرده و در نتیجه انسان را سنگین بار میکند. انسانی که سنگین شده « أخلد الی الارض»[2]؛ و به زمین چسبیده؛ نمی تواند پرواز داشته باشد. کسانی که سبکبار هستند، نجات خواهند یافت
امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: « تَخَفَّفوا تَلحَقوا»[3]؛ سبک بار شوید تا بتوانید پرواز کنید و به کسانی که رفتند، ملحق شوید
بنابراین آثار گناهان، انسان را رها نمیکند. گناه کبیره، دل انسان را تیره و ظلمانی می کند. در مقابل گناهان صغیره، گناهانی هستند که به نظر نمی آیند. غیر از چهل، پنجاه موردی که بزرگان، جزء گناهان کبیره ذکر کردهاند؛ بقیه گناهان، جزء گناهان صغیره هستند
البته در مواردی هم گناه صغیره، تبدیل به کبیره می شود؛ بعضی از این موارد عبارتند از:
1. اصرار بر صغیره؛ یعنی حداقل با سه مرتبه انجام دادن گناه صغیره، تبدیل به کبیره میشود.
2. استصغار یا کوچک شمردن گناه؛ یعنی همین اندازه که انسان بعد از ارتکاب صغیره، در دل یا به زبان بگوید: اینکه مهم نیست.
پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « اتَّقُوا المُحَقِّراتِ مِنَ الذُّنوب»؛ از محقّرها (گناهان کوچک) بترسید.« فإنَّها لاتُغفَر»؛ این دسته از گناهان آمرزیده نمیشوند. «قیلَ وَ مَا المُحَقِّراتُ»؛ سؤال شد یا رسول الله محقرات از گناهان چه چیزهایی هستند؟ فرمود: «الرجل یُذنبُ الذنب فَیَقولُ طوبی لی لَو لَم یَکُن غَیرُ ذلکَ»[4]؛ اینکه کسی گناه بکند سپس بگوید: خوشا به حال من اگر گناهی جز همین نداشته باشم.
3. خوشحالی و سرور بعد از ارتکاب صغیره؛ یعنی انسان بعد از ارتکاب صغیره، ناراحت نباشد؛ بلکه خوشحال و شادمان باشد و احساس کند که کاری نکرده است. خیلی سفارش شده که بعد از گناه نخندید.
4. انجام صغیره در مرعی و منظر دیگران و اظهار صغیره به دیگران و شکستن قبح آن.
5. انجام صغیره در صورتی که بدانید اگر انجام دهید، دیگران هم از شما یاد میگیرند و پیروی خواهند کرد. بخصوص افرادی که عمل، رفتار و گفتارشان روی دیگران تأثیر دارد. بعضی از لحاظ روحی بهگونه ای هستند که وقتی کاری انجام میدهند، دیگران هم از آنها یاد میگیرند. هرچند دیگران اظهار نکنند که ما از فلانی یاد میگیریم. ولی خودبخود رفتار شما در آن ها تأثیر دارد. اگر خوب باشید، موجب غبطه آنها میشود؛ رغبت بسیاری در آنها به وجود می آید که مثل شما باشند و همین طور اگر یک کار بد انجام دهید، انجام آن گناه برای دیگران از لحاظ روانی، بسیار آسان می شود. میگویند فلانی هم انجام می دهد. بنابراین کسانی که احساس میکنند رفتارشان روی دیگران تأثیر دارد، خیلی باید مراقب باشند. بدون اینکه خودشان متوجه باشند، در واقع پایه گذار برخی از کارهای قبیح، قرار میگیرند.
نکته اول: اگر این امور خدای نکرده همراه انسان باشد و صغیره را تبدیل به کبیره کند؛ آثار تیرگی آن، مدتها در درون انسان میماند. فقط یک چیز است که این ظلمتها، تیرگیها، خسارت ها و پیامدهایی را که در روح انسان انباشته شده؛ از بین می برد و آن توبه است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در کلمات قصار نهج البلاغه فرمودند: توبه شش مرحله دارد که به سه قسمت دو تایی تقسیم می شود:
قسمت اول: 1. از گذشته خود پشیمان باشد و 2. تصمیم بگیرد در آینده، آن گناه را انجام ندهد.
قسمت دوم: 3. پرداخت حق الناس و 4. انجام قضای فرایض.
قسمت سوم: در این قسمت، باید نسبت به بدن کاری انجام دهد و نسبت به روح کار دیگری انجام دهد. 5. نسبت به بدن، آن گوشت و وزن زیادی را که با انجام گناه برایش پیدا شد، آب کند و 6. نسبت به روح، باید لذتی را که در زمان انجام گناه داشته، با انجام طاعات سنگین جبران کند.
در روایتی از امام علیه السلام سؤال کردند: چرا باید سی روز، روزه بگیریم؟ حضرت فرمودند: خداوند زمان روزه را سی روز قرار داد؛ زیرا غذایی که مصرف میکنیم تا زمانی که به طور کامل جذب بدن شود، سی روز طول می کشد و چون حضرت آدم از شجره منهیه خوردند، این غذا تا جذب کامل سی روز در بدن او میماند؛ بنابراین انسان باید آنچه را در طول سال مصرف کرده و در بدنش باقی مانده؛ با روزه گرفتن سی روز، آن را از بدن خود بیرون کند.
دو مرحله اول از شش مرحله توبه، رکن هستند؛ یعنی قوام توبه را تشکیل می دهند و شرط صحت توبه هستند. پس توبه بدون این دو، تحقق پیدا نمیکند و چهار مرحله بعد، شرط کمال توبه است.
نکته دوم: علمای امامیه معتقد هستند: توبه از یک گناه، توبهی همان گناه محسوب می شود.
مثلاً کسی چهار گناه انجام میدهد. دروغ میگوید، تهمت میزند، غیبت میکند و تحقیر میکند و در عین حال شرابخوار هم هست. بعد تصمیم میگیرد که هرگز شراب نخورد و از شرابخواری، توبه می کند ولی بقیه گناهان را دارد. توبه او در زمینه شرابخواری محقق شده است. دلیل این که می توانیم در توبه انفکاک بپذیریم؛ این است که گاهی انسان انگیزه توبه از یک گناه را دارد ولی انگیزه توبه در گناهان دیگر را ندارد.
نکته سوم: اگر کسی توبه کند که دیگر تحت ولایت شیطان نباشد و از این به بعد گناه نکند. تا از گناهان سابق توبه نکند، آن گناهان محو نمیشود و تیرگی ها از بین نمیرود. بنابراین از این به بعد می تواند تحت ولایت شیطان نباشد ولی آثار گذشته را باید محو بکند.
نکته چهارم: در شب قدر فرصت کم است، طی چند ساعت، انسان نمیتواند از همه حلالیت بگیرد یا گوشتش را آب کند ولی دو رکن اولیه توبه را که پشیمانی از گذشته و تصمیم بر عدم انجام گناه در آینده است؛ می توانیم در شب قدر داشته باشیم و نیت میکنیم که در اولین فرصت، ارکان بعدی را که کمال توبه محسوب می شود، انجام دهیم.
نکته پنجم: توبه واجب است و اصلاً توبه یکی از واجبات است.
نکته ششم: توبه یک حالت روحی، روانی است که باید در انسان به وجود بیاید. نمی شود فقط با لفظ باشد. یعنی بگویم خدایا در سابق، هر گناهی کردهام، الآن توبه میکنم و دیگر در آینده آنها را انجام نمیدهم. این توبه نیست؛ بلکه آن پشیمانی و شکستگی درونی را توبه میگویند. آن حالت درونی که انسان از گناهان گذشته خود، متنفر، شرمسار و خجالت زده میشود و تمام روحش از تصمیم بر اینکه دیگر این گناه را انجام ندهد، سرشار میشود.
نکته هفتم: بنابراین توبه ارادی نیست. شما نمی توانید اراده کنید که همین الآن توبه کنید. می توانید همین الآن اراده کنید که پشیمان شوید؟ و آن شکستگی در شما به وجود بیاید؟ این حالت ارادی نیست. بنابراین نیاز به مقدماتی دارد که آن مقدمات ارادی است. شما باید در صدد آن مقدمات باشید.
یکی از مقدمات، تلقین و یادآوری است.
در شب قدر گریه چیز خوبی است ولی باید ثمره داشته باشد. ثمره گریه این است که لابلای گریه، آن جایی که اشک می ریزید، پتک بزنید بر سر گناه. آن جا واقعاً پشیمان شوید تا آن نورانیت پیدا شود و آن تیرگی ها شسته شود و تصمیم جدی بگیرید برای اینکه تا آخر عمر گرد گناه نچرخید. و الّا اگر در دلتان تصمیم نگیرید؛ یعنی در دلتان هست من که خودم را می شناسم، ماه رمضان که تمام شود، دوباره برمی گردم. این توبه حاصل نمی شود. اگر فکر کنید که من امشب توبه را انجام میدهم و آن نورانیت را نصیب خودم میکنم. اگر تا آخر عمر گناه نکردم که چه بهتر. اگر هم گناه کردم که از دستم در رفت دیگر. اگر این طور باشد در روح و قلب شما خلأ وجود دارد و لبریز از تصمیم نیست. پس توبه انجام نمی پذیرد.
نکته هشتم: توبه واقعی، همان توبه نصوح است که تیرگی ها را از بین می برد.
« یا أیُّها الَّذینَ أمَنوا توبوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصوحاً» [5]
شخصیت سازی مجدد، توبه محسوب می شود. آیا می توانیم شخصیت جدیدی بسازیم، یا همیشه باید بار گناهان سابق روی دوش ما باشد؟ همیشه باید شرمندگی گناهان سابق را داشته باشیم؟ بله اگر توبه واقعی باشد می توانیم. ما در دنیا شاید چنین شوینده ای نداشته باشیم. اگر یک پارچه سفیدی را آلوده به گازوئیل یا زغال کنید. بعد بروید بشویید، شاید مثل اولش نشود. ولی توبه چنین خاصیتی دارد، مثل اولش میکند. همانطور که پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند: «التّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَه»[6]؛ کسی که توبه می کند مانند کسی است که گناه نکرده با شد.
در استفتائات مراجع و علما هم هست. سؤال کردند:کسی که در عمرش گناه نکرده و کسی که گناه کرده و توبه کرده،آیا بین این دو فرقی هست؟ فرمودند: خیر.
خداوند برای توبه کنندگان یک لطف و احسان ویژهای که برای هیچ کس ندارد. « إنَّ الله یُحِبُّ التوابین و یحب المتطهرین»[7]؛ خداوند توابین را دوست دارد. این یک محبت خاصی است که پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند: «التائب حبیبُ الله»؛ تائب حبیب خداست. یعنی خدا او را دوست دارد، محبوب خداست.
سوره مبارکه مؤمن آیه 7 تا9 را مطالعه کنید. این آیات، انسان را به فکر وادار میکند. میفرماید:
«الَّذینَ یَحمِلونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ یُسَبِّحونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ یُؤمِنونَ بِهِ وَ یَستَغفِرونَ لِلَّذینَ آمَنوا رَبَّنا وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ رَحمَةً وَ عِلماً فَاغفِر لِلَّذین تابوا»[8]؛ فرشتگانی که حاملان عرش هستند، شروع می کنند به دعا کردن. می گویند: خدایا تو رحمتت را گستراندی. کسانی را که توبه کردهاند؛ مورد غفران خودت قرار بده. (فرشتگان مخصوص از خدا چنین چیزی درخواست می کنند. از این بهتر که آدم توبه کند، حاملان عرش، برایش دعا کنند.)
برای کسانی که توبه می کنند، مقام ویژه ای است. ولی واقعاً باید دل بشکند و اشک روان شود.
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: اگر می خواهید در مبارزه جهاد اکبر (جنگ درون) پیروز شوید. « و سِلاحُهُ البُکاء»[9]؛ اسلحه گریه است.
در شب قدر زمینه را برای توبه بسازید. دائماً به یاد بیاورید که شب قدر است، شب انسان کامل و شب قرآن مجید است و همه چیز دارد فراهم می شود.
امیدواریم خدای سبحان به ما توفیق دهد بتوانیم در شب قدر، دلمان را إحیاء کنیم. به هر وسیله و قیمتی شده؛ همه چیز را کنار بگذارید. ذهنتان را آماده کنید که این عطیه پروردگار را بگیرید. به خدا اصرار کنید. بگویید خدایا من امشب از اینجا نمی روم. شاید با اصرار توانستید این در را باز کنید.
معیار رشد، در شب قدر
شخصی نزد حضرت عیسی علیه السلام آمد و از ایشان سؤال کرد و گفت: برادری دارم، خطایی نسبت به من انجام داده، چند مرتبه این برادرم نسبت به من خطا انجام دهد، من او را ببخشم؟ «هل الی سبعة مرّات»؛ ای نبی خدا، ای روح خدا، هفت مرتبه؟ اگر هفت مرتبه او این کار را بکند، من او را ببخشم، بعد از هفت مرتبه دیگر نبخشم؟ حضرت عیسی فرمود: «لا لا الی سبعة مرّات»؛ نه نه هفت مرتبه، «بل الی سبعین سبع مرّات»؛ اگر هفتاد هفت مرتبه خطا کرد، بعد از آن، او را نبخش. یعنی هفتاد بار، هر بار هفت مرتبه، در حق شما خطا کرد؛ بعد از آن حق داری که این برادرت را نبخشی. (این حرف ها را مثل سایه دنبال کنید. هر جا خطا میکنیم، حس کنیم، سایه آن حرف روی سر ماست، نمی گذارد راحت باشیم)
فرمود: «أحِبّوا أعدائکم»؛ دشمنان تان را دوست بدارید؛ ما کجاییم؟ این دین کجا؟ ما از عربستان صعودی آن زمان، قرن ها عقب تر رفتیم. از دین فاصله گرفتیم. سرعت تکنولوژی گولمان نزند؛ ما در اوج تکنولوژی از این محبت و از این تخلّق به اخلاق الهی دور شدیم
در ادامه می فرماید: «فإن أحببتم الذین یُحبونَکم فأیُّ فضل لکم؟»؛ شما اگر دوست داشته باشید، کسانی که شما را دوست دارند، خوب پس چه برتری شما دارید؟ «و حتّی الخاطئون» می گوید که حتی گناهکاران و جنایتکاران عالم «یحبون الذین یحبونهم»؛ دوست دارند کسانی را که آن ها را دوست دارند. «فأی فضلٍ لکم؟» پس تو شیعه علی علیه السلام چه برتری بر او داری؟ تو هم آن کسی که نوکریت را می کند، تملُّقت را می کند، تو هم که او را دوست داری؟ خوب دشمنان تو هم که همین طور هستند، کافر هم که همین طور است. پس تو چه فضیلتی داری نسبت به او؟ «فأی فضلٍ لکم؟»
دغدغه پیامبر خدا این است که چرا یارانش در این سطح نیستند؟ «و لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم» چرا هنوز ایمان وارد دل تان نمیشود؟ کی میخواهد وارد شود؟ «ألم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق» کی میخواهد وقتش برسد؟ اگر در شب قدر نباشد، کدام شب، این خاصیت را دارد؟ نگاه کنید از بین همسایگان و فامیلها، چه کسی دشمن شماست؟ به او عشق بورزید.
پس یک معیار همان بود که اگر هفتاد بار هفت مرتبه، خطا کرد؛ بعد از آن حق دارید که او را نبخشید. خودتان را آماده کنید، همسرتان هفتاد بار هفت مرتبه، خطا انجام بدهد، شما چیزی نگویید. به فرض که همسر انسان خطا کند، تا هفتاد هفت مرتبه خطا کند؛ من حق ندارم داد بزنم، من حق ندارم عصبانی بشوم. به والله دین این است. دین در مرحله اول فرو بردن خشم است، در مرحله بعدی که اصلاً نباید خشم بگیرید. این تهذیب نفس و طهارت سِرّ است. امکان ندارد درهای شهود و مکاشفه، به سوی کسی با این موانع باز شود. یعنی بخواهد ملکوت شب قدر را ببیند. ببیند ملائکه چه صحنه هایی دارند، چه ذکرهایی دارند؛ تا زمانی که این موانع هست. امکان ندارد آن صحنه ها را ببیند.
عنقا شکار کس نشود دام باز گیر کآنجا همیشه باد به دست است دام را
هر سال در شب قدر، یک میزانی معین کنیم تا خودمان را به آن میزان برسانیم. نمی خواهد مثل اولیاء خدا به درجات باطنی راه پیدا کنیم. در همین درجات اخلاقی، یک حدی بگذاریم. بگوییم من در طی سال از این شب قدر تا آن شب قدر از این درجه اخلاقی پایین تر نیایم. سال آینده شب قدر یک پله اضافه کنم و در نتیجه همان کشف و شهودی که خیلی ها دوست دارند، به آن می رسند. باید به سمت اخلاق و طهارت های اخلاقی برویم، روح مان را از این آلودگی ها پاک کنیم. بخل، کبر، عجب، حسد، خشم و شهوت؛ این ها آلودگی است. روح مان را از این ها پاک کنیم.
در شب های قدر، هدف این است که یک میزانی را معین کنیم و تعهد کنیم که من واقعاً در این حد می خواهم کار کنم. در این حد صبر داشته باشم، در این حد خشمم را فرو ببرم، در این حد شهوتم را کنترل کنم، در این حد عفت داشته باشم، در این حد دوست داشته باشم، در این حد اغماض کنم و نادیده بگیرم.
خدایا امشب یکی از شب های بزرگی است که تو با اعجازت، این شب را برای ما قرار دادی که به اصلاح و تهذیب خودمان بپردازیم. به طهارت روح مان بپردازیم. خدایا ما خیلی ضعیف و کوچک هستیم، ما خیلی عاجز هستیم؛ اگر فرمان تو نبود، امشب را هم مثل خیلی از شب های دیگر، مانند سنگی در گوشه ای غافل افتاده بودیم. فرمان تو، لطف و احسان و کرم تو، امید به رحمت تو ما را به این مجالس آورد؛ اگر نمی خواستی لطف کنی، پای ما آزاد نمی شد که به این مجالس بیاییم؛ دهان ما باز نمی شد که حرف هایی از دین تو، خارج شود.گوش ما شنوایی پیدا نمی کرد، که این حرف ها را بشنود.
ای خدای بزرگ مدت هاست از معنویات دور شدیم، از اولیاء خدا فاصله گرفتیم، آن ها چه عشقی دارند؟ «ولهاً بذکرک الی ذکرک»؛ واله و شیدای ذکر تو هستند؛ ولی من از ذکر تو خسته می شوم. حال ذکر ندارم، حال این که خدمتگزار دین تو باشم؛ مثل اولیاءت، در میدان عمل قوی و استوار باشم. «قو علی خدمتک جوارحی»؛ می بینیم این طور نیستم.
ای پروردگار بزرگ تو را به حبیبه ات زهرا و تو را به آن فرقی که در محراب شکافته میشود، قسم میدهیم، ای خدای بزرگ! امشب دست ما را بگیر. فقط با تو باشم. امشب حس کنم که با تو هستم، حس کنم همه شبستان های درونم، روشن و نورانی شده اند و تو حضور پیدا کردی. «الله نور السماوات و الارض» او نور است. اگر بیاید، این دل روشن می شود. وقتی او بیاید همه چیز حل می شود.
خدایا تو را به آن فرقی که امشب در راه تو، در مسیر تو، در عشق تو و در یاد تو، شکافته شد؛ تو را به آن احسان و کرم علی علیه السلام که همه وجودش تجلی تو شده بود؛ قسمت می دهیم ای پروردگار مهربان کسی در این شب، از این محفل دست خالی برنگردد.
[3] - ترجمه نهج البلاغه، مرحوم دشتی، نشر مشرقین ، زمستان 79، خطبه 21، ص66.
[4] - جامع السعادات، مهدی نراقی، ترجمه کریم فیضی، نشر قائم آل محمد(ص)، قم، ج2،ص367.
[6] - بحار الانوار، ج6، ص21، ح16.