• خانه  تماس  

میزان مسلمانی

05 مرداد 1392 توسط sadeghi


 

هر چه در این شب ها جلوتر می­رویم، به کانون فیض و رحمت حضرت حق نزدیک تر می­شویم. امشب مراتب فیض فراهم تر از شب نوزدهم است. این فیض ادامه پیدا می­کند و در شب بیست و سوم به نهایت و اوج خودش می رسد. از آن جا که این شب ها به هم مرتبط است، یعنی در هر یک از این شب ها،

ما بخشی از کار را انجام می­دهیم، یک سوم کار را انجام می­دهیم؛ لذا هیچ کدام از این شب ها را نمی توان نادیده یا سبک گرفت. کم گرفتن هر یک از این شب ها، باعث کمی در آن نتیجه ایده آلی است که بخواهیم به آن برسیم. لذا حواس تان را جمع کنید، ارزش دارد انسان چند شب بیدار بماند، یعنی دلش بیدار باشد نه این که چشم­هایش روی هم نیاید.

 


در این شب ها آرام و متین، سیر کنید. ببینید که دارید حرکت می کنید. ببینید که روح تان از حالت سکونت خارج شده است. شما نمی دانید در طی این سالیان طولانی چه بلایی سر این نفس آوردیم؟ مسکینِ بیچاره، نمی تواند تمرکز پیدا کند. تا می­آید تمرکز پیدا کند، خوابش می­برد. از خواب بیدار می شود، می بیند بخشی از کار رفته و کاروان بخشی از مسافت را طی کرده است

 

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش               کی روی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی؟

 

به هوس راست نیاید به تمنی نشود                        کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد

 


شب قدر، شبی است که انسان باید در عمق جانش، سیر کند، در مراتب درون خودش سیر کند، هر چه شما بخواهید از این عوالم، از این کهکشان ها، از این لایه های معنوی و باطنی و ملکوتی عالم؛ در درون خودتان هست. پس باید سیر باطنی را شروع کنیم و ببینیم که داریم حرکت می­کنیم؛ ببینیم که زمینه های روحی­مان در فاصله همین دقایق آتیه، متحول می­شود و آماده می­شویم برای این که بتوانیم تصمیم بگیریم. هر چیزی زکاتی دارد. مال زکات دارد، بدن زکات دارد، جمال زکات دارد، علم زکات دارد. اگر حال معنوی پیدا شد، در لحظاتی حس کردید دل شکست، دیدید اشک جاری شد و دل آماده شد؛ معنایش این است که انسان دارد سیر می کند، دارد حرکت می کند، باید در این سیر و حرکت خودش تمرکز پیدا کند؛ این یک نعمتی است و زکات دارد؛ زکاتش این است که تصمیم بگیرد. تصمیم بگیرد شب بیست و یکم را به همه سال های آینده عمر خودش وصل کند و دیگر از آن تصمیمش برنگردد. این است آن کاری که در شب قدر از ما می خواهند.

 


خداوند انسان سست عنصر را دوست ندارد، خدا آدم ضعیفی که امروز عهد ببندد، ساعتی دیگر تخلف کند، دوست ندارد. خودش عزیز است، می خواهد که ما عزیز باشیم یعنی چه؟ یعنی چیزی نتواند در ما نفوذ پیدا کند.

 


باید در پیشگاه مولای متقیان علیه السلام اظهار ارادت و عجز و ناتوانی کنیم تا زمینه برای آغاز سیر باطنی فراهم شود.

 


امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه نامه 31، به ما میزان مسلمانی می­دهد. نامه 31 وصیت عرفانی-­ تربیتی مولای متقیان است. آن­هایی که می­خواهند تصمیم بگیرند، سیر کنند، سوار مرکب رهوار سخن مولای متقیان شوند، این سخنی را که هدیه می­کنم، تحلیل کنید. نامه طولانی و فوق العاده منسجم است. روح و جوهر این نامه، خلاصه می شود در این جمله که می­فرماید: «یا بُنَیَّ إجعل نفسک میزاناً فی ما بینک و بین غیرک»؛ ای پسرم! ای فرزندان معنوی من! خودت را میزان قرار بده، در رابطه میان خودت و دیگران

چطور میزان قرار دهیم؟

«أحبب لغیرک ما تحب لنفسک»؛ آن چه را که برای خود دوست می داری، برای دیگران دوست داشته باش. این مسلمانی است، این عرفان علی علیه السلام است. اگر همین را عمل کنید، درهایی باز خواهد شد. فتوحاتی پیدا خواهید کرد.

 

در ادامه می فرماید: «و أکرَه له ما تَکرَه لَها»؛ آن چه را که برای خود دوست نمی داری، برای دیگری هم دوست نداشته باش. اگر دوست ندارید کسی صدایش را برای شما بلند کند، شما هم صدای­تان را بلند نکنید. اگر دوست ندارید کسی در مزاح شما را دست بیندازد، شما هم نکنید

« ولاتَظلِم کَما لاتُحِبُّ أن تُظلَمَ»؛ ستم نکن، آن گاه که دوست نمی داری ستم شوی

«و أحسِن کَما تُحِبُّ أن یُحسَنَ الیک»؛ احسان کن به دیگران، چنان که دوست داری دیگران به تو احسان کنند

«و استَقبِح مِن نَفسِکَ ما تَستَقبِحُهُ مِن غیرک»[1]؛ آن چه را که قبیح می دانی از دیگران، برای خودت هم قبیح بدان. مثلاً در اتوبوس نشستیم، یکی می آید، حس می کنیم خسته است، می بینیم اتوبوس پر است. چقدر اگر من بودم دوست داشتم کسی به من جا بدهد. حالا من که نشستم، من به او جا بدهم. این انسانیت است، این احسان است.

 


از فرمایش دیگر مولای متقیان کمک می­گیریم تا این مطلب را روشن کنیم. باید اخلاق عرفانی پیدا کنید، اخلاقی که انسان را به عرفان برساند. اخلاق عرفانی چیست؟

 

فرمود: «صِل مَن قَطَعَک»؛ تو وصل کن با کسی که از تو می بُرَد. می خواهی غرورت را بشکنی، جایش این جاست. آن کسی که از تو می برد، به او وصل شو. تهذیب نفس این است.

 

«وَ أُعفُ عَمَّن ظَلَمَک»؛ بگذرید از کسی که به شما ستم می­کند.

 

«أعطِ مَن حَرَمَک»؛ آن کسی که به تو نمی دهد، تو به او بدهی.

 

«و احسِن الی مَن أساء الیک»[2]؛ اگر کسی به تو بدی کرد؛ به عنوان مسلمان و شیعه علی علیه السلام و به عنوان کسی که می خواهد راه علی علیه السلام را برود و به آن عرفان برسد؛ باید به او احسان کنی.

 

خدایا ما می­توانیم تصمیم بگیریم این گونه باشیم؟ از این کلاس­های کودکانه و بچه بازی­ها دست برداریم؟ امشب علی علیه السلام دست ما را بگیرد، بزرگ شویم؟ آیا می­توانیم؟ بله می­توانیم. اگر انسان بخواهد و حالش هم پیدا بشود، البته که می تواند تصمیم بگیرد، تمام این حجاب ها را خرق کند و بردارد.

 

کسانی که احساس می کنند، خیلی از خدا دور هستند؛ احساس می کنند از کاروان عقب ماندند؛ بیایند با من همناله شوند، بیایند با من گریه کنند؛ امشب برای مصیبت های خودمان گریه کنیم، ناله بزنیم، بگوییم خدایا بعد از سال ها هنوز ایمان وارد قلب ما نشده، هنوز وقتی این طور کارها را می خواهیم انجام بدهیم، تردید داریم که انجام بدهیم یا نه. شک داریم که این قدر سخاوتمند باشیم یا نه؟ ای خدا شیطان نمی گذارد ما در این سطح ایمان پیدا کنیم. در این سطح مسلمانی داشته باشیم.

 

ای خدای بزرگ از نظر معنوی و اخلاقی، مدت هاست عقب افتادیم؛ غفلت ما را گرفته، نماز می خوانم، لذت نمی برم. نماز می خوانم، تو در نمازم نیستی، تند تند نماز می خوانم، می خواهم سر و ته نماز را به هم بیاورم. می دانم این حجاب است، این بدبختی است. با همسرم مشکل دارم، با فرزندانم مشکل دارم، با خانوده ام مشکل دارم، با همسایه ام مشکل دارم، با شغلم مشکل دارم، می دانم منشأ همه این ها خودم هستم، هوای نفسم است. معنوی نیستم، عرفانی نیستم، عاشق نیستم، دلداده و شیفته تو نیستم؛ می دانم بدبختی هایم همین جاست. خدایا به تنهایی علی علیه السلام ، آن وقتی که زهرای مرضیه اش را دفن کرد، در غربت برگشت خانه، می گفت ای زهرا اگر ترس از دشمن نداشتم سر قبرت تا روز قیامت می نشستم و گریه می کردم. خدایا به غربت زهرای مرضیه، اگر تو دست ما را نگیری، اگر تو این حال معنوی را که بتوانیم تصمیم جانانه بگیریم، به ما ندهی، چه خاکی بر سر کنیم؟

***********************************************************************************

 


 

 

 

سَيدي اَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا

 

 

 

نعمت‌هايي كه در دنيا به من دادي و پرده پوشي‌هايت را فراموش نمي‌كنم. اي آقاي من، محبت دنيا را

 


 

مِنْ قَلْبي وَاجْمَعْ بَيني وَبَينَ الْمُصْطَفي وَآلِهِ خِيرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ

 


 

از دلم بيرون كن و جمع كن ميان من و ميان (پيامبرت حضرت) مصطفي(ص) و آلش برگزيدگان خلقت


 


 

 

 


 


 

[1] - نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 31، ص397.

 

[2] - بحار الانوار، ج68، ص 423، باب 93، حدیث62.

مطلب قبلی
مطلب بعدی

موضوعات: رهنمودهای حاج آقا سائلی پيرامون رمضان لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

ذکر روزهای هفته

موضوعات

  • صفحه اصلي
  • رهنمودهای حاج آقا سائلی پيرامون رمضان
  • طوفان جاهلیت
آیه قرآن

مطالب

  • فلسفه حجاب براي دختران
  • اصول و ملاحظات اساسی در انتخاب روش برتر امربه معروف و نهی از منکر
  • دوربين هاي مدار بسته اي كه در زندگي ما نصب شده اند
  • سرفصل های استخراجی ازسخنان مقام معظم رهبری پيرامون فضاي مجازي
  • پدرها و مادر ها، مراقب فرزندانتان در فضاي اينترنت باشيد!!
  • سبك زندگي مدرن، شاخص ها و تمهيدات
  • ماهواره
  • آقا نگرانند
  • واکنشها به فیلم محمد(ص)/ صف‌آرایی تکفیریها علیه ساخته مجیدی
  • اهداف و نيات شوم گردانندگان شبكه هاي ماهواره اي

آرشیوها

  • شهریور 1394 (12)
  • خرداد 1394 (22)
  • اردیبهشت 1394 (2)
  • دی 1393 (4)
  • آبان 1393 (1)
  • شهریور 1393 (1)
  • مرداد 1393 (1)
  • اسفند 1392 (2)
  • بهمن 1392 (8)
  • دی 1392 (5)
  • بیشتر...
مهدویت امام زمان (عج)
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
اوقات شرعی
پخش زنده حرم
آگهی تبلیغات

نماد رهبر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس