تفسیر ظاهری و عرفانی سوره قدر
شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان از لیالی است که تقریبا ًمی شود گفت صد در صد شب قدر است و آن چه را که در شب نوزدهم و شب بیست و یکم، بنای آن را نهادیم، در این شب به امضای پروردگار می رسد. بسیار شب مهمی است، شبی است که خیلی کارها از آن برمی آید. باید هوشمندانه و دقیق، از لحظاتی که امشب داریم، بهره بگیریم. خدا را شاکر هستیم که به ما عمر
داد، توفیق داد، این شب را بتوانیم مانند شب های قبل، احیا نگه داریم.
ما به طور کلی دو گونه تفسیر قرآن داریم. یکی تفسیر ظاهری و عادی و یکی هم تفسیر عرفانی، باطنی و ملکوتی از قرآن است. طبق ادلهای که در علوم قرآنی وجود دارد، تفسیر عرفانی و باطنی یا به قول بعضی ها تفسیر اشاری یا تفسیر تأویلی، روح قرآن است. یعنی اگر تفسیر باطنی و ملکوتی نباشد، قرآن تاریخ مند می شود، محدود به تاریخ معینی می شود و پس از انقضای آن تاریخ، دیگر قرآن برای هدایت انسان ها سودمند نیست ولی با داشتن این معانی باطنی، هر دم قرآن تازه است. برای هر روز می توان از قرآن معنای جدید استخراج کرد.
مثلاً خدای متعال در سوره مبارکه عبس فرمود: «فَلیَنظُرِ الانسانُ الی طَعامه»؛ انسان به غذای خودش توجه بکند. معنای ظاهری و عادی آیه این است که همین غذایی که می خورد، نگاه کند ببیند حلال است، حرام است.
بعد فرمود: «و انّا صَبَبنا الماءَ صَبّاً»؛ ما آب را از آسمان میریزیم، یعنی باران؛
«و شَقَقنا الارضَ شَقّاً»؛ و زمین را میشکافیم، نباتات از آن درمیآید.
فأنبَتنا فیها حَبّاً» حبوبات در این زمین میرویانیم
و عِنَباً و قَضباً» ؛ انگور و قضب میرویانیم. یعنی آن نوع گیاهانی که وقتی از آن برداشت می کنیم، دانه اش هست سال آینده دوباره این بارور می شود
و زیتوناً و نخلاً» از این زمین زیتون و نخل درآوردیم
و حدائقَ غُلباً»؛ و باغهای پر درخت؛ غُلب یعنی فراوان، پُر
و فاکهةً و أبّاً»؛ از همین زمین فاکهه، میوه ها رویاندیم «و أبّاً» علف رویاندیم
مناعاً لَکُم و لِأنعامِکُم»[1]؛ غذایی باشد برای شما و برای چهارپایان تان. طبیعی است که یعنی آن فاکهه و میوهها برای شما باشد و آن «ابّاً» یعنی علف هم برای چهارپایان شما باشد
امام صادق علیه السلام فرمودند در آیه اول، که سرگروه این شبکه و منظومه آیهای است؛ مراد از طعام «فلینظر الانسان الی طعامه»؛ «ای الی علمه» می باشد. مراد از طعام، این غذای خوردنی نیست، علم است. انسان به علمش نگاه کند. با توجه به نکته ای که امام صادق علیه السلام فرمودند، میفهمیم که آن انسانی که در این آیه آمده، دو بُعدی است. «فلینظر الانسان» این انسان دویُعدی است، بُعد جسمانی و بُعد روحانی، ما بعد جسمانی انسان را در ظاهر آیه دنبال می کنیم و بعد روحانی را در بخش ملکوت و باطنی آیه دنیال می کنیم. در بخش ظاهری و جسمانی انسان، مراد از طعام، همین طعام است و اگر از مراد از انسان، آن بعد روحانیش باشد، مراد از طعام، علم است. چون روح انسان که این غذاها را نمی خورد
جانور فربه شود از راه نوش آدمی فربه شود از راه گوش
امام صادق علیه السلام همین اندازه فرمودند که مراد از طعام، علم است. ما در مقابل خودمان، یک شبکه و منظومه آيه ای داریم. امام علیه السلام در سرگروه این مجموعه که آن آیه باشد، یک روزنه ای باز کردند. فرمودند مراد از طعام، علم است. اگر در آیه اول، طعام را به معنای علم گرفتید؛ آیات بعدی را که در این منظومه ذکر شده، نمی توانید به معنای ظاهریش حفظ کنید. چون ناهماهنگی در درون یک شبکه پیدا می شود. برای انسجام آيات، بايد بقیه آیات را هم بر اساس این سبک و سیاق معنا کنید.
اگر طعام، علم باشد؛ «أنّا صَبَبنا الماءَ صَبّاً»؛ مراد از آب چه می شود؟ فیض خداست. «شَقَقنا الارضَ شَقّاً» مراد این شکافتن نیست، بلكه منظور زمینه های دل آدمی است؛ از درون دل آدمی علم و معرفت می جوشد. «و انبتنا فیها حَبّاً» مراد از این حبوبات دیگر نخود نیست، لوبیا نیست. مراد از این «حبّ» علوم است، علم های مختلف است. علم های جزئی است. «و عنباً و قضباً» مراد از انگور، دیگر آن انگور ظاهری نیست. مراد نوعی علم است. مثلاً علم توحید، علم نبوت، علم امامت، علم معاد، انواع و اقسام علوم ديگر
«حدائق غلباً»؛ منظور از حدائق غلب در اين جا، مدارس و حوزه های علمیه است که لبریز از علم است
بعد «و فاکهة و ابّاً» فاکهه می شود علوم گرانقدر، دسته اول، عالی و علوم توحیدی. «ابّاً» يعني علف منظور همین علوم سطحی و معلومات بی ارزش و بی فایده است
فرمود: «متاعاً لکم و لانعامکم»[2] این ها متاع برای شما و چهارپایان تان است. روشن است كه آن فاکهه، آن علوم دسته اول، مال شماست؛ آن علف ها که علوم دسته پایین بی فایده است؛ آن برای انعام شماست. منظور از انعام، چهارپایان نيست. بلكه انعام یعنی انسان هایی که در حد چهارپایان هستند. مگر خدای متعال در قرآن نمی فرماید: «اولئک کالأنعام بل هم أضلّ»[3]؟ این ها مانند چهارپایان هستند؟ يعني مردمانی که در سطح چهارپا هستند. امام یک گِرا به ما دادند، ما بقیه را براساس این معنای ملکوتی تفسیر کردیم.
سوره قدر هم دو تفسیر دارد، یک تفسیر ظاهری و یک تفسیر عرفانی؛ تفسیر ظاهری كه روشن است. خدای متعال درباره شب قدر، چهار فراز بیان فرموده است
فراز اول: «انا انزلناه فی لیلة القدر»؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. شب قدر یعنی چه؟ شب قدر یعنی قطعه ای از زمان. مثل همین قطعه از زمانی که ما در آن به سر می بریم. چند ساعت است؟ هفت، هشت ساعت. خدا می فرماید در این قطعه از زمان، قرآن را نازل کردیم
فراز دوم: «لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ»؛ شب قدر از هزار ماه بالاتر است. شب قدر یعنی این قطعه زمانی، از هزار ماه که حدود 83 سال است، بالاتر است
فراز سوم: «تَنَزَّلُ الملائِکَةُ و الرّوح فیها بإذن رَبِّهِم مِن کُلِّ أمر»؛ فرمود که همه ملائکه و روح که اعظم از ملائکه است، در اين شب نازل می شوند، برای این که مقدّرات انسان را از این سال تا سال آینده تقدیر کنند
فراز چهارم: «سلامٌ هی حتّی مَطلَعِ الفَجر»[4] این سلامتی و عافیت و دور ماندن از دستبردهای شیطانی باقی است تا فجر صادق كه اذان صبح بدمد.
مرحوم مجلسی در جلد 43 بحار که مربوط به زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها است، از تفسیر فرات کوفی از امام صادق علیه السلام روایت نقل می کند که حضرت فرمود: «اللَیلَةُ فاطمةُ و القدر الله فَمَن عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ مَعرِفَتِها فَقَد أدرکَ لیلةََ القَدر» هر کس فاطمه را درک بکند، لیالی قدر را درک کرده «و انّما سُمِّیت فاطمة لأنَّ الخَلقَ فُطِموا عَن معرِفَتها»[5]؛ برای این که خلق «فُطِموا»؛ یعنی باز ماندند، عاجز ماندند از معرفت این بانو. خوب اگر سوره قدر، یک سوره منسجم است، یک شبکه است، سرگروه این شبکه آیه اول است، «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» امام در آیه اول، به ما فرمود لیله قدر، فاطمه است. پس شما نمی توانید بقیه آیات این سوره را بر همان معنای ظاهری خودش نگه دارید. چون انسجام آیات به هم می خورد. برای حفظ سبک و سیاق سوره قدر، آن گرایی که امام داده، بر اساس آن گرا جلو بروید. چهار فراز ظاهري داشت، باید چهار فراز را عرفانی، باطنی و ملکوتی معنا کنید؛ تا بفهمید امشب چه خبر است.
فراز اول: اگر بگوييم لیلة القدر، قطعه اي از زمان نیست، انسان است، حضرت زهرا سلام الله علیها است؛ آن قرآن هم دیگر قرآن صامت نخواهد بود، بلكه قرآن ناطق خواهد بود
ما سه تا قرآن داریم؛ قرآن صامت، همین قرآنی است که می خوانیم. قرآن ناطق، امام معصوم علیه السلام است و قرآن صاعد که دعا هست بالا می رود. اگر شما گفتید که حضرت زهرا سلام الله علیها لیلة القدر است. خدای متعال می فرماید من در آن لیله قدر، قرآن را گذاشتم. کدام قرآن را خدای متعال در روح، جان و قلب حضرت زهرا نهاده؟ سرّ مستودعی که امامت است. خدا می فرماید که ما سرّ مستودع، امامت را، در درون این بانو نهادیم. چون امام قرآن ناطق است
فراز دوم: خدای متعال فرمود که لیله قدر از هزار ماه بالاتر است. طبق تفسیر عرفانی، اگر لیل انسان باشد، پس آن هزار ماه که هر ماهی سی روز است، هر روزش هم باید یک انسان باشد. دیگر هر روز آن، قطعه زمان نیست، آن هم انسان است. پس فراز دوم معنایش این می شود: فاطمه زهرا بالاتر از سی هزار انسان است. هزار ماه، هر ماه سی روز، هر روز یک انسان، می شود سی هزار انسان. یک انسان واحد، خدا می فرماید این یک نفر افضل و بالاتر است از سی هزار انسان. چه لزومی دارد یک انسان، بالاتر از سی هزار نفر باشد؟ چرا می فرماید حضرت زهرا بالاتر از سی هزار انسان است؟ به خاطر این که قرآن ناطق دارد در او قرار داده می شود
خداوند فرمود قرآن خیلی سنگین است. قرآن صامت خیلی سنگین است. «انّا سَنُلقیَ علیک قَولاً ثَقیلاً»[6] این ظرفیت و تحمل بالا می خواهد، خوب اگر قرآن صامت، تحمل بالا می خواهد، قرآن ناطق چیست؟ خدا می خواهد یازده سرّ مستودع، در درون این انسان قرار بدهد. خدا می خواهد سرّ امامت را در حضرت زهرا قرار دهد. حداقل به اندازه سی هزار مؤمن معمولی، این تحمل لازم دارد. حالا بالاتر از آن هم هست، «خیرٌ مِن ألف شهر» حالا بالاتر هر چقدر می خواهد باشد. حداقل به اندازه سی هزار نفر، صبر و تحمل و ظرفیت می خواهد تا بتواند آن قرآن ناطق را در درون خودش بپذیرد، آن سرّ امامت را نگه دارد
فرمود: هر کس فاطمه را درک کند، شب قدر را درک کرده. چطور می توانیم فاطمه را درک کنیم؟ او یک انسانی است که قرآن می فرماید لا اقل برابر است با سی هزار انسان.یعنی صبر حضرت زهرا برابر با صبر سی هزار انسان است. ما صبرمان چقدر است؟ اگر صبر داشته باشیم، صبر یک انسان مؤمن است.
شب بیست و یکم گفتیم که «صِل مَن قطعک»؛ «اعطِ مَن حََرَمَک»؛ «اَحسِن الی ما اساء الیک»؛ «اُعفُ عَمَّن ظَلَمَک»[7]؛ آن کس که از شما می بُرَد، شما وصل کنید. آن کس که به شما ظلم می کند، او را ببخشید. آن کس که به شما بدی می کند، به او احسان کنید. اگر ما این را داشته باشیم، تازه می شویم یک سی هزارم.
بنابراین چطوری می توانیم حضرت زهرا را درک کنیم؟ چطوری می توانیم امامت را بفهمیم؟ از همین راه. الان صبرمان به اندازه یک مؤمن است. اگر بتوانیم امشب بُنیان یک حرکت باطنی و معنوی را در درون خودمان بگذاریم، اگر تلاش کنیم خودمان را مثلاً به صبر ده مؤمن برسانیم، آن وقت می شویم ده سی هزارم، بیشتر حضرت زهرا را می فهمیم.
امشب بیاییم این سقف را بالا ببریم. ایمان دو نفر را پیدا کنیم، صبر دو نفر را پیدا کنیم، توکل دو نفر را پیدا کنیم. آن هایی که می توانند، بشوند سه نفر؛ آن هایی که می توانند، بشوند چهار نفر، پنج نفر، ده نفر. آن وقت اگر امشب شدید دو نفر،آن وقت به اندازه دو سی هزارم لیله قدر را درک می کنید. می فهمید امشب چه خبر است؟ دو سی هزارم خیلی کم است، یعنی حتی بویش هم به مشام نمی رسد.
بخاطر همین، چند سال است که ما شب قدر بیدار می مانیم ولی چیزی دستگیر مان نمی شود. صبح قدر ما چون شب قدر ما است. شب قدر ما غفلت است، روز قدر ما هم غفلت است. روز بیست و سوم برای ما مثل روز بیست و دوم است. حالت باطنی و درونی، هیچ تکان نخورده است.
عرب ها یک جمله ای دارند؛ مثال خیلی خوبی است. آن جمله این است: می گویند: «هزار بار پا را بشکن ولی یک بار دل را نشکن.»
ای پدر و مادرها چند بار دل فرزندتان را شکستید؟ ای کاش ده بار پای او را می شکستید ولی یک بار دل او را نمی شکستید. ما برعکس هزار بار دل می شکنیم، ولی یک بار پا نمی شکنیم.
صبر ما حتی صبر یک نفر نیست. تا چه رسد به صبر دو نفر؛ به صبر سه نفر. در شب قدر بیاییم تغییر کنیم. این را قبول کنیم که (دل شکستن هنر نمی باشد)؛ دل کسی را نشکنید. ای فرزندان عزیز،دل پدر و مادرتان را نشکنید. ای برادر دل خواهرت را نشکن، ای خواهر دل برادرت را نشکن. چرا ما این قدر دور از اسلام هستیم؟ چطور می خواهیم حضرت زهرا را درک کنیم؟ شما می خواهید حضرت زهرا را درک کنید، امامت را درک کنید لا اقل باید به اندازه سی هزار نفر باشید.
سیاهی لشکر نیاید به کار یکی مرد جنگی به از صد هزار
شب قدر، شب حرف نیست. شبی است که باید ظرفیت ها را بالا برد. امشب لا اقل صبرمان، صبر ده نفر بشود. آن گاه که چیزی خوشایندمان نیست، سکوت کنیم. لال بشویم. به والله این لال شدن فوق العاده ارزشمند است. من قول می دهم اگر شما تلاش کنید به چهل صبر برسید، یک چله صبر داشته باشید. از دل این مراتب چهل گانه صبر، یک ترکیب جدیدی درمیآید. اصلاً فتوحاتی برای انسان حاصل می شود. ای مادرها، ای خواهرها، ای برادرها، یک بار هم که شده، همت کنید؛ این عرفان را تجربه کنید در سویدای دل تان. نیت کنید، عهد ببندید که دل کسی را نشکنید. اعضای یک خانواده با هم صمیمی باشند، به یکدیگر مهر بورزند. نباید کسی قهر کند، قهر نشانه کم ظرفیتی انسان است. عیب است به خدا عیب است. ما چطور با این عیوب در مقابل حضرت زهرا قرار بگیریم؟ چگونه پرونده ما با این عیوب به دست حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برسد؟
برویم روی همین صبر کار کنیم. امشب برویم روی صبر چهل نفر، اگر امشب توانستیم این ظرفیت را بالا ببریم، به همان اندازه، می توانیم حضرت زهرا را درک کنیم؛ شب قدر را درک کنیم.
پس شب قدر در واقع شب حضرت زهرا سلام الله علیها است. شبی که می بایست ما حضرت زهرا درک کنیم، تا بفهمیم قرآن یعنی چه؟ چطوری نازل می شود؟ ولی این بزرگوار را نشناختیم. چطوری می خواهیم بشناسیم؟ اگر کسی معرفتش خیلی خوب باشد، یک سی هزارم می شود، این چطوری می خواهد حضرت زهرا را بشناسد؟
حضرت زهرا فوق العاده مهربان، رئوف و کریم هستند؛ در لحظات پایانی عمرشان، به مولای متقیان وصیت کردند: ای علی مرا شبانه غسلم بده؛ شبانه کفنم کن و شبانه دفنم کن. این که مرا شبانه دفن کن، این را می فهمیم یعنی چه؟ چون حضرت نمی خواستند قبرشان مشخص بشود؛ نمی خواستند آن هایی که به ایشان ستم کردند، در تشییع جنازه حضور پیدا کنند. می بایست در خلوت شب باشد. اما چرا فرمودند مرا شب غسل بده؟ چون حضرت امیر سلام الله علیه می توانست داخل خانه، در روز ، حضرت را غسل بدهد، کفن کند، روز آماده کند، شب ببرند، دفن کنند ولی حضرت وصیت کرد به همسر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام که شب من راغسل بده چرا؟ به خاطر این دلش مهربان است. بخاطر این که نمی خواهد دل علی علیه السلام را بشکند. حتی بعد از شهادتش، نمی خواهد دل علی علیه السلام شکسته بشود. چون اگر حضرت زهرا را روز غسل بدهد، بازوی ورم کرده و پهلوی شکسته او را می بیند.
ای خدای بزرگ به حبیبه ات زهرا سوگندت می دهیم، امشب این حجاب ها را از روی دل و دیده ما زائل بفرما. خدایا امشب شب آخر است، به ما توفیق بده یک تحولی پیدا کنیم، تصمیم بگیریم از فردا دیگر گناه نکنیم. از فردا وقتی حس کردیم که یک چیزی گناه است، فاصله بگیریم. از فردا روی صبر چهل نفر برویم.
امشب خدا را قسم بدهیم به حضرت زهرا بگوییم خدایا ما حتی این اندازه قدرت نداریم که امشب بخواهیم این تصمیم را بگیریم. این که قدرت تصمیم گیری پیدا کنیم، آن را هم امشب تو به ما بده.
اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بفاطمة الزهرا، یا بنت رسول الله یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بکِ الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهة عندالله اشفعی لنا عندالله
[1] - سوره عبس(80)، آیات 24 تا 32
[2] - سوره عبس(80)، آیات 24 تا 32
[5] - بحار الانوار، ج43، ص65، باب 3، حدیث58