منبع شادی
از ساحت پروردگار تمنا می کنم که نماز و روزه های شما را در درگاه با کرامتش، به لطف و احسان بپذیرد و از نور خودش فضای جان تان را منور کند.
فیلسوفان و حکیمان در مباحث فلسفی قائل هستند که خداوند موجود شادمانی است. شادمانی یک کلمه فارسی است، از این شادمانی به« ابتهاج » تعبیر می کنند. می گویند خداوند دارای ابتهاج است.
اگر در مورد خودمان مطالعه و فکر کنیم که چه مواقعی شادمان و خوشحال می شویم؟ چه مواقعی لذت می بریم؟ هر یک از ما خواسته ای داریم که آن خواسته از نظر خودمان خوب است. وقتی به سمت خواسته های مان حرکت می کنیم و به
مطلوب مان نزدیک تر می شویم؛ لذت می بریم.به این ترتیب انسان در زندگی لذت می برد.
بعضی خودشان را در مسیر رسیدن به مطلوب و آرمان و ایده آل خود نمی بینند. انسان موجود عجیبی است. اگر خودش را در راستای رسیدن به آرمانش نبیند، پریشانی و گرفتاری متوجه او می شود. کسل، بی طاقت و بهانه گیر می شود.
از طرفی بعضی از انسان ها به هر دلیلی، از ارزیابی خودشان عاجز هستند. نمی توانند بفهمند علت ناراحتی شان چیست؟ چرا دل و دماغ کار ندارند؟
اگر انسان بخواهد در زندگی شاد باشد، باید منابع شادی را در وجودش داشته باشد. با تلقین نمی تواند خودش را شاد کند. تلقین یک حالت روحی، روانی است؛ مُسَکِّن است.
مرحوم بوعلی در نمط هشتم اشارات، جلد سوم خیلی زیبا بحث کرده است. مرحوم ابو نصر فارابی در فصوص الحکم، چند فص را اختصاص داده به این بحث که انسان ها چگونه شادمان باشند و از زندگی لذت ببرند؟
بنابراین وقتی به مطالعه خود می پردازید؛ می بینید که یک خواسته و توقعی دارید و دوست دارید به یک آرمان و مُدلی برسید. هر گاه خود را در مسیر رسیدن به مدل و آرمانی که در نظر گرفتید ببینید، شادمانی به سراغ تان می آید.
اگر انسان چیزی را که می خواهد 1. عالی ترین کمال باشد؛ 2. کمال تصوری و خیالی نباشد؛ یعنی اشتباه نکرده باشد. زیرا بعضی از انسان ها ممکن است اشتباه کنندکه مثلا ثروت اندوزی کمال است. یا اگر در خانه مبل داشته باشد، آبرومند است. این ها باطل است. بنابراین کمالی که می طلبد باید کمال واقعی باشد؛ 3. آن کمال نهایی و واقعی را در وجود خودش داشته باشد؛ در این صورت شادمانی عظیمی در انسان پیدا می شود که اصلاً قابل توصیف نیست.
برهان
این مطلب در مورد خداوند مصداق دارد. زیرا خداوند 1. کمال مطلق می خواهد؛ 2.کمال مطلقی که خدا می خواهد، واقعی است؛ 3. خداوند آن کمال مطلق را دارد؛ نه این که لازم باشد آن را به دست آورد. بنابراین خداوند از نشاط مطلق و لذت محض، برخوردار است. این هم برهان بر این که خدا شاد است.
پس خدا موجود شادی است. در دعای جوشن کبیر یکی از اسمائی که برای خدا آمده «یا مرتاح» است. «یا مرتاح» یعنی ای خدایی که ابتهاج و سرور دارد.
در دعای تحویل سال می خوانیم: «یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی أحسن الحال »؛ احسن حال، حال خداوند است. در فرازی از دعای ماه مبارک رمضان، می خوانیم: «اللهمَّ غَیِّر سوءَ حالنا بِحُسنِ حالِک »؛ ما همیشه سوء حال داریم. یعنی اگر شادمان هم باشیم، وقتی با آن بالا بسنجیم، این شادمانی ما، گریه آور است. «بحسن حالک» یعنی آن حال خوشی که تو داری؛ من می خواهم داشته باشم.
مرحوم بوعلی می گوید که: « أجَلُّ مُبتَهِجٍ بالذات هُوَ اوَّل تَعالی »؛ بزرگ ترین مبتهج و لذت برنده و با نشاط ترین موجود خداست.
بنابراین خدای ما، یک موجود شادی است. شادی محض است. هر چه از او ظهور و تجلی پیدا می کند، شادمانی است و از بندگانش هم نشاط و شادی می خواهد.
متأسفانه ما این قدر در تبیین دین مقصر هستیم که همیشه دین را به صورت گریه معنا کرده ایم.
در اینجا از خدا شروع کردیم، گفتیم که خداوند منبع شادی است. ابتهاج محض است. از مبتهج ذاتی هم چیزی جز ابتهاج صادر نمی شود، بنابراین وقتی احکامی برای ما می فرستد؛ این احکام، احکام شادمانی است.
خدا بعد از احکام روزه فرمود: «یریدُ اللهُ بِکُمُ الیُسر و لا یُریدُ بِکُمُ العُسر »؛ خداوند روزه را می فرستد، بعد می فرماید من با روزه برای شما آسانی خواسته ام.
آیا ما می فهمیم که روزه برای ما آسانی است؟ درک ما این است که روزه برای ما سختی است؟ یک ماه باید کارهایمان را تعطیل کنیم. ماتم بگیریم که بالاخره این ماه بگذرد و تمام شود.
اما ماه رمضان، ماه شادی است. وقتی روزه می گیرید، یکی ازآثار روزه این است که خشم و شهوت در انسان کنترل می شود. روزه اکسیر است و یکی از عوامل ایجاد شادی در مؤمن است.
امام سجاد علیه السلام در دعای وداع ماه مبارک رمضان می فرماید: «السلامُ عَلَیک یا شَهرَ اللهِ الاکبر و یا عید اولیائه»؛ سلام بر عید اولیا خدا، امام ماه رمضان را می گوید عید اولیا خداست؛ در عید انسان شادی می کند، جشن می گیرد. ماه رمضان، ماه جشن است، ماه دیدار است. کدام جشن از این بالاتر که انسان به دیدار خدا برسد؟ همه ی بزرگان ما گفته اند ماه مبارک رمضان، ماه جشن است. ماه عید است. مولوی چقدر قشنگ گفته است:
آمد رمضان و عید با ماست قفل آمد و وان کلید با ماست
قفل است، قفل چه کار می کند؟ دهان را می بندد. بعد می گوید کلید است؛ این کلید چه چیزی را باز می کند؟ دیده را باز می کند یا بهتر است بگوییم قفل است؛ دهان را می بندد.کلید است دهان را باز می کند. چرا؟ چون ما دو دهان داریم.
دو دهان داریم گویا همچو نی یک دهان پنهانست در لب های وی
ما دو دهان داریم. دهان دنیایی ما را می بندد؛ یک دهان دیگر باز می کند.
این دهان بستی دهانی باز شد؛ تا وقتی دهان دنیایی پرحرفی می کند، مجال نمی دهد به آن دهان چیزی درک کند.
این دهان بستی دهانی باز شد کو خورنده لقمه های راز شد
این دهان غذا می خورد، آن دهان راز می خورد.
بس که خوردی چرب و شیرین از طعام چند روزی امتحان کن در صیام
گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن
چند گشتی خواب را شب ها اسیر؟
واقعاً جای تأسف دارد که انسان یک ماه نفهمد که سحر چه خبر است؟ عاشق چه می گوید؟ معشوق چه می گوید؟ این ها با یکدیگر چه رمز و رازی دارند؟ یازده ماه تا صبح افتاد ، نفهمید چه خبر است؛ مثل یک سنگی که یک جا بیندازند.
چند گشتی خواب را شب ها اسیر؟ یک شبی بیدار شو دولت بگیر
شب قدر، شب دولت انسان است. سحر ها چه خبراست؟ آیا در زندگی تان چیزی به نام سحر معنا دارد؟ خدا عمداً شیرین ترین مرحله خواب را که عمیق است، در سحر گذاشته است . - می گویند اگر انسان نزدیکی های سحر خواب ببیند، رؤیای صادقه است. - همان موقع گفته عاشق ها بیایند. توکه خدا را ترجیح نمی دهی به خوابت، چرا دم از عشق می زنی؟
خداوند خواب را شیرین کرده، سپس گفته اگر تو آن خواب شیرین را ترک کنی، بیایی با من حرف بزنی، من به تو لذت می دهم.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمدکه واثق شوبه الطاف خداوندی
طفیل هستی عشق اند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش که کس نخرد بنده را به عیب بی هنری
میِ سبو و شکر خواب صبحدم تا چند به عذرنیمه شبی کوش وگریه سحری
برادران یوسف به نزد پدر آمدند ، گفتند: پدر ما خجالت می کشیم و شرمساریم از آن چه انجام دادیم. می خواهیم از خدا بخواهی که خدا ما را ببخشد. حضرت فرمود: «سَأستَغفِرُ لَکُم رَبّی»؛ من چند ساعت دیگر برایتان دعا می کنم؛ نگفت «َأستَغفِرُ لَکُم رَبّی»؛ گفت:«سَأستَغفِرُ لَکُم رَبّی»؛ در روایت آمده به زودی، یعنی وقتی سحر شود برا یتان دعا می کنم.
قوم موسی بسیار لابه و زاری کردند، خدایا این نیل را بشکاف، چرا وعده تو تحقق پیدا نمی کند؟ خداوند رود نیل را تا هنگام سحر نشکافت. قوم موسی دیدند، آب نمی رود، آب روی هم انباشته می شود و یک بستری درست شده، تونلی درست شده؛ می توانند از نیل عبور کنند.
نکته مهم دیگر این است که از آن جا که خدا موجود شادمانی است، هر کس به خدا نزدیک شود شاد می شود. خودتان ا متحان کنید ، هر چه به خدا نزدیک شوید، شادتر می شوید، ایمانتان بالاتر می رود. ایمان زیاد، شادمانی می آورد. ایمان زیاد کسی را پَکَر نمی کند. تقوا زیادتر شود، شادمانی زیادتر می شود. مثلاً اگر به کسی خوبی می کند شادمان می شود، چون به آن شادمان محض نزدیک تر می شود. پس هر کس به خدا نزدیک شود، شادمان می شود. اگر فرض کنید به جایی برسید که عارف شوید، آن وقت، عارفان هر دمی دو عید دارند؛ آن ها در هرلحظه دو عید دارند، ما بیچاره ها سالی یک بارهم عید نداریم؟
عارفان هر دمی دو عید کنند عنکبوتیان مگس قدید کنند
عنکبوتیان مگس شکار می کنند، آماده می کنند که بعداً بخورند. بعد عید بگیرند. «إنَّ أوهَنَ البُیوتِ لَبَیتُ العَنکَبوت »؛ انسان های عنکبوتی ذخیره می کنند. وقتی او ذخیره می کند، عارف هر دمی، اول دم و آخر دم با خداست، دو عید دارد، این رمز شادمانی است. بعد ماه رمضان که تمام شود، روز اول شوال، عید فطر است. بعد از اذان مغرب و عشاء، شما افطار می کنید، افطار، همان جشن فطر است که در سی شب تقسیم شده است. انسان باید هر شب، موقع افطار جشن بگیرد، به خدا قسم اگر بتوانیم به مراسم دینی مان توجه کنیم، جشن دیدار است.
وقتی روزه می گیرید، شادمانی روزه را در زندگی تان اظهار کنید، بگذارید بچه ها ببینند. عجب! مادر ما در ماه مبارک رمضان چقدر شاد است! تا این که عشق به ماه رمضان پیدا کنند. به این طریق انسان می تواند رمضان را در دل و دیده کودکان خود، یک چیز زیبا، جذاب و دوست داشتنی قرار دهد. طبق سخن امام سجاد علیه السلام ماه رمضان عید است، «یا عید اولیاء الله» این شادمانی را اظهار کنید، در ماه رمضان نشان دهید، فعالیت های شما اضافه شده؛ چون آدم شاد فعالیتش اضافه می شود، آدم های کسل و پَکَر که در خودشان فرو می روند، کار نمی کنند. دل و دماغ کار ندارند.
بر حجم فعالیت ها یتان بیفزایید. نشان دهید رمضان را درک کرده اید. نشان دهید این عید در جان شما طراویده. طوری نباشد که وقتی به منزل می روید بگویید خسته ام، دهان روزه حالی نمی ماند. چرا تبلیغات منفی می کنید؟ این کفران نعمت است. تمام لذت در همین ساعت هایی است که انسان روزه دارد.
در ادامه مولوی می گوید:
بر بست دهان و دیده بگشاد زان نور که دیده دید با ماست
همان چیزی که ما یک بار دیدیم، دل هوس آن را می کرد.
آمد رمضان به خدمت دل؛ ماه رمضان آمد که خدمت گزار دل انسان باشد.
آمد رمضان به خدمت دل وان کس که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج؛ اگر در روزه مثلاً گرسنه شدید، تشنه شدید.
در روزه اگر پدید شد رنج گنج دل ناپدید با ماست
به جای آن رنج، گنج ناپدید دل، پیدا می شود؛ گنجی که انسان نمی تواند در روزهای معمولی پیدا کند.
کردیم ز روزه جان و دل پاک هر چند تنی پلید با ماست
خیلی سخت است که انسان با وجود این تن دنیایی، بخواهد آخرتی باشد.
حجاب چهره جان می شود، غبار تنم خوشا دمی کز آن چهره، پرده برفکنم
سخت است آدمی بخواهد با وجود این تن الهی شود؛ ولی خاصیت ماه رمضان این است که ما می توانیم با وجود این تن پلید که حجاب و مانع است؛ جانمان را تطهیر کنیم.
درک کنیم که رمضان عید اولیاء الله است تا شاد باشیم، از این که روزه داریم لذت ببریم. فخر و مباهات کنیم. پس ماه رمضان عید شادی شد.
عزاداری برای امام حسین علیه السلام همین طور است. گریه برای امام حسین علیه السلام غم نمی آورد. بعد از این که انسان برای امام حسین علیه السلام گریه می کند، احساس شادمانی می کند.
گریه برای امام حسین علیه السلام تولید شادی می کند.
قدر اسلام را بدانید، احکام اسلام ، احکام شادمانی هستند نه احکام افسردگی. از افسردگی بیرون بیایید. امام علیه السلام به خدا پناه می برد از این که کسل و بی حال و بی رمق باشد. گاهی بعضی ها بین دو نماز با خدا صحبت می کنند، گریه می کنند. انسان با این گریه ها پرواز می کند؛ گریه خوشحالی و شادمانی است. همان موقعی که اشک می ریزد، دلش شکفته می شود. دلش افسرده نمی شود.
در قرآن مجید سوره توبه، آیه زیبایی هست که می فرماید:
«و إذا سَمِعوا ما أُنزِلَ ألی الرَّسول تری أعیُنَهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ مِمّا عَرَفوا مِنَ الحَقِّ »؛ وقتی پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم این آیات را برای این ها می خواند؛ می بینی اشک های شان سرازیر می شود. چرا؟ آیا غمگین می شوند؟ نه می فرماید: این ها گریه می کنند «مِمّا عَرَفوا مِنَ الحَقِّ»؛ به خاطر این که با حق آشنا شدند، حق را فهمیدند، معرفتی به دست آوردند، چیزی یاد گرفتند، انسان وقتی چیزی یاد می گیرد، خوشحال می شود و این خوشحالی باعث می شود اشک شادی بریزد.
در آیه ای دیگر خداوند می فرماید برای سحر خیزان، آن هایی که توجهی به سحر دارند، روز قیامت چیزهایی تدارک دیده ایم که قابل گفتن نیست. هیچ یک از شما نمی توانید بفهمید، خداوند برای شما چقدر ذخیره کرده است. « ولاتَعلَمُ نَفسٌ ما أُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ أعیُنٍ »؛ همین قدر به شما بگویم وقتی به آن جا برسید؛ چشم تان آن چیز ها را دید؛ از خوشحالی اشک می ریزید.
خدایا آن شادمانی معنوی و عرفانی که از لقاء تو، آن سرور و ابتهاجی که از دیدار تو برای اولیائت پیدا می شود، به کرمت، به اسماء حُسنی و صفات عُلیائت، کریمانه بی استثناء به همه مامرحمت بفرما.
خدایا ما را موفق به درک حقیقت لیله ی قدر بفرما، توفیق به دست آوردن موهبت های عظیم خودت را در این شب و روزها به ما مرحمت بفرما.