دو فعل مجهول اند که آتش به جان می زنند
می دانیم که کلام امیر بیان، مولای متقیان، سرشار از نکات زیبای ادبی و کلامی ست که معجزه ی ایشان در بلاغت زبان عربی ست.
این سخنان که خواندنش سوز دل را بیشتر و می کند و اگر بفهمیم که چه فرموده، آسایش را از ما سلب می کند نیز سرشار از نکاتی این گونه است.
آن چه این جا مورد اشاره قرار می دهم، پیوند ظریف کلام و اعتقاد قلبی ست که با مهارت توسط مولایمان بیان شده است
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
رُوِىَ عَنْهُ أَنَّهُ قالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّساءِ فاطِمَةَ عَلَيْهَاالسَّلامُ كَالْمُناجِى بِهِ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ عِنْدَ قَبْرِهِ:
السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ عَنِّى وَ عَنِ ابْنَتِكَ النّازِلَةِ فِى جِوارِكَ، و السَّرِيعَةِ اللَّحاقِ بِكَ.
« قَلَّ يا رَسُولَ اللهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِى، وَ رَقَّ عَنْها تَجَلُّدِى. إِلاّ أَنَّ لِى فِى التَّأَسِّى بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ، وَ فادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِى مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ، وَ فاضَتْ
بَيْنَ نَحْرِى وَ صَدْرِى نَفْسُكَ. إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، أَمّا حُزْنِى فَسَرْمَدٌ، وَ أَمّا لَيْلِى فَمُسَهَّدٌ، إِلى أَنْ يَخْتارَ اللهُ لِى دارَكَ
الَّتِى أَنْتَ بِها مُقِيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضافُرِ أُمَّتِكَ عَلى هَضْمِها، فَأَحْفِهَا السُّؤالَ، وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحالَ، هذا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ.
وَ السَّلامُ عَلَيْكُما سَلامَ مُوَدِّع لا قال وَ لا سَئِم، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَة، وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنّ بِما وَعَدَ اللهُ الصّابِرِينَ. »
(در رثاى حضـرت فاطمه(س
سلام بر تو اى رسولخدا از من و دختر نازنينت كه در كنارت فرود آيد، و چه زود به جوارت پيوست.
اى رسولخدا، شكيباييم در فراق دُردانه ات از دست شده و طاقتم طاق گشته.
تجربه تحمّل فراق جانكاه و مصيبت سنگين تو مرا شكيبايى بخشيده است، كه من با دست خود تو را در آرامگاهت به خاك سپردم و جان پاكت در حالى كه سر بر
سينه ام داشتى، به ملكوت پرواز كرد :
«انّا للّه و انّا اليه راجعون»
ديگر امانت بازگرديد و گرو وارهيد، امّا اندوه من جاودانه، و شبم بيدارى تا سپيده، تا آن روز كه خداوند آرام جاى تو را براى من برگزيده.
آرى، بزودى دختر گراميت تو را از دست به يكى كردن امّت تو بر شكستن حريم او و ستمكارى ناجوانمردانه بر او خبر دهد. اينك از او با اصرار بپرس و از اوضاع و
احوال جويا شو، و اين در شرايطى است كه هنوز از زمان تو ديرى نپاييده و يادت كهنه نشده است.
سلام بر شمايان سلام وداع کننده ای ، ولى نه از روى ناراحتى و خستگى، كه اگر بازگردم نه به خاطر ملامت و دل كندگى است
و اگر بمانم نه براى بدگمانى به وعده هاى الهى به شكيبايان.
خطبه 193/ نهج البلاغه
ایشان می فرماید:
… فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ
: … ای رسول خدا! همانا که ودیعه ای که سپرده بودی، باز گردانده شد و آن چه به گرو نزدم نهاده بودی، گرفته شد.
داغ در همین جاست که می فرماید باز گردانده شد و گرفته شد و فعل مجهول به کار می برد، یعنی امانت و ودیعه ات را از من ستاندند، و رهینه ات را از من گرفتند.
گویا می فرماید به من دستبرد زدند و مرا مورد هجوم قرار دادند و آن گوهر دردانه ای که در صدف اهل بیت نگه داری اش می کردم، و تمام هستی و رکنم پس از تو بود
از من غارت کردند…
دو فعل مجهول اند که آتش به جان می زنند…
علی علیه السلام در همین دو کلمه، دنیایی مصیبت و روضه خوانده است …
به راستی کسی هست که توان تصور این همه درد و اندوه را داشته باشد چه رسد به توان تحمل آن؟!!!
چشم انتظار منتقم زهرا سلام الله علیها و وارث مرتضا علیه السلام هستیم.
و صلی الله علیک یا ولی العصر.عج ادرکنا.