آفت زندگی طلبگی
در بين آيات و روايات، فراوان از «دنيا» سخن گفته شده است، از تشبيه دنيا به امري با ظاهر زيبا اما فريبنده تا رواياتي که آن را مزرعه آخرت دانستهاند، و اين سوال در ذهن انسان نقش ميبندد به راستي چقدر به دنبال دنيا رفتن و طلب رفاه دنيوي نمودن مطلوب است؟ آيا مقدار اين امر براي طلاب تفاوت دارد؟
حضرت آيت الله سبحاني در جلسه درس اخلاق خويش به اين بحث پرداخته و آيات و روايات پيرامون آن را تبيين نمودند.
ايشان فرمودند: يکي از مشکلاتي که الان گريبانگير جامعه و بخصوص طلاب است؛ انديشه دنيا گرايي است. الان شرايط ما را به دنيا گرايي کشيده است، وضع زندگي طلبه امروز با طلبه 50 سال پيش بسيار فرق کرده است.
این سوال مطرح می شود که آيا اين دنياگرايي مطلوب است يا مذموم؟
در ابتدا بايد ببينيم مراد از دنيا چيست؟ آیا دنيا يعني آسمان و زمين؟ آسمان و زمين که حسن و قبح ندارد؟ حسن و قبح به افعال بشر تعلق ميگيرد، بنابر اين مراد ما از دنيا در اين بحث حيات دنيوي است و در مورد زندگي و حيات دنيوي آيات متفاوتي در قرآن وجود دارد که حتي در بدو نظر ممکن است تصور شود اختلافي بين آنها وجود دارد.
آيت الله سبحاني فرمودند: در آيات و رواياتي از دنيا تعريف شده است:
« إِنْ تَرَكَ خَيْراً»(1) يعني قرآن کريم مال را «خير» معرفي مينمايد. يا از آياتي که امر به انفاق ميکنند معلوم مي شود که گردآوري مال مذموم نيست:
«وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْت»(2)
و روايات مختلفي نيز به مدح دنيا ميپردازند، مانند اين که :
الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّه (3)، يا روايتي که در کتاب «أسد الغابة» آمده است، که پيامبر(ص) دست کارگري را که پينه بسته بود بوسيدند، يعني افضل خلائق دستي را که در طريق امرار معاش پينه بسته است ميبوسد.
در مقابل آياتي نيز وجود دارد که از دنيا نهي نموده و نسبت به آن هشدار دادهاند:
«وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (4)
و رواياتي، مانند اين که اميرالمومنين(ع) فرمودند:
«فَإِنَ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دَارَ مُقَامٍ بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَار» (5)
و در جاي ديگر ميفرمايند:
«إِنَّ مَثَلَ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّة» (6)
جمع بين آيات و روايات
با توجه دقيق به آيات و روايات معلوم ميشود که مراد از دنياي مذموم «دنيا زدگي» و «دنياگروي» است اما طلب دنيا براي يک زندگي معمولي آبرومند مطلوب است.
در اسلام نه رهبانيت داريم و نه دنياگرايي، مفسرين در تفسير آيه شريفه « وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً» (7) گفتهاند يعني اسلام دين اعتدال و ميانهروي است، يعني بر خلاف مسيحيت که غالبا گرايش به رهبانيت دارند (البته نه مسيحيت امروزي) و يهود که گرايش به دنيا گرايي داند.
به دنيا بايد به مانند يک ابزار نگاه کرد، نه هدف؛ اميرالمومنين(ع) ميفرمايند:
«مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْه (8)
باء، باء سببيت است، يعني به وسيله دنيا، اما فيها به عنوان هدف است مثل عينک که وسيله براي ديدن است نه هدف.
و در روايتي ديگر ميفرمايند:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ وَ لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُم»(9)
در اين روايت مجاز در مقابل حقيقت نيست ، مجاز يعني گذرگاه اگر به استعمال در غير معناي حقيقي، هم مجاز مي گويند چون معبري است براي معناي دوم .
بنابراين دنيا دو بخش دارد که بايد بخشي را تحصيل نموده و از بخش ديگر پرهيز کرد. اينجا بايد به اندازه يک مسافر کار کرده و آذوقه برداريم.
ايشان در ادامه فرمودند: ما طلبه ها اسوه هستيم براي ديگران، بايد زندگي ما در حد وسط باشد، نه عباي کهنه اي که نشانه تکدي باشد و نه از آن لباسهاي فاخري که براي اعيان و اشراف باشد .
اينکه بگوييم طلاب در امروز بايد مانند طلاب 50 سال پيش باشند صحيح نيست، زمانه عوض شده است ، زندگي 50 سال پيش مطابق همان زمان بود اما امروز نمي توان گفت که به همان سبک زندگي کنند ، امکان پذير نيست ، اسلام نيامده بشر را بر خلاف فطرت دعوت کند.
ما بايد در نوع پوشش، وسيله نقليه، مجالس و تمام شئون زندگي خويش حد وسط را رعايت نماييم تا براي ديگران اسوه باشيم.
حضرت آيت الله سبحاني در بخش پاياني سخن خويش نيز فرمودند:
خيلي دنبال وام و قرض نرويد اينها خودش مشکلاتي ايجاد مي کند ، تا کارد به استخوان نرسيده دنبال اين امور نرويد که بعدا دچار مشکلات نشويد.
منابع:
1- بقره-180
2- منافقون-10
3- الکافي، 5، ص88
4- انعام-32
5- نهج البلاغه، خطبه 132
6- همان، نامه 68
7- بقره-143
8- نهج البلاغه، خطبه82
9- همان، خطبه203
نوشته : مسلم زمانيان