ایها القوم الذی فی المدرسه ///// کل ما حصلتموه وسوسه
علم رسمی سربه سر قیل است وقال نه از او کیفیتی حاصل نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی مابقی تلبیس ابلیس شقی
کل من لم یعشق الوجه الحسن قرب الجل الیه و الرسن
یعنی آن کس را که نبود عشق یار بهر او پالان و افساری بیار
هر که نبود مبتلای ماه رو اسم او از لوح انسانی بشوی
لوح دل از فضله شیطان بشوی ای مدرس درس عشقی هم بگوی
سینه ی خود را برو صد چاک کن دل از آن آلودگیها پاک کن
ایها القوم الذی فی المدرسه کل ما حصلتموه وسوسه
فکرکم ان کان فی غیر الحبیب ما لکم فی النشاه الاخری نصیب
فاغسلوا یا قوم عن لوح الفواد کل علم لیس یُنجی فی المعاد
ساقیا یک جرعه از روی کرم بر بهایی ریز از جام قدم
تا کند شق پرده ی پندار را هم به چشم یار بیند یار را
شعر از مرحوم شیخ بهایی